بید مجنون زیر بال خود پناهم داده بود

‏‎
بید مجنون، زیر بال خود، پناهم داده بود!
در حریم خلوتی جان بخش، راهم داده بود.

تکیه بر بال نسیم و چنگ در گیسوی بید!
مسندی والاتر از ایوانِ شاهم داده بود.

شاه بودم، برسرِ آن تخت، شاهِ وقتِ خویش
یک چمن گل، تا افق، جای سپاهم داده بود!

چتر گردون، سجده ها بر سایبانم برده بود
عطر پیچک، بوسه ها بر پیشگاهم داده بود!

آسمان، دریای آبی،ابرها، قوهای مست!
شوقِ یک دریا تماشا بر نگاهم داده بود...!

آه! ای آرامش جاوید! کی آیی به دست؟
آسمان، یک لحظه، حالی دلبخواهم داده بود!

فریدون مشیری


دیدگاه ها (۱)

نفسم دست تو بوده به کجایش بردی؟این دلم دست تو بوده به کجایش ...

دلم یک فنجان شعر میخواهد کنار تو ،میان موسیقی دریا .خیره به ...

به شباهت آدم ها و عطرها فکر می کنم هر کدام با عطری متفاوت گر...

هدیه هایت را دوست دارم حتی وقتی که رفته ای انقدر زیبا انتخاب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط