𝑠𝑐𝑒𝑛𝑎𝑟𝑖𝑜
وقتی تا کمر از پنجره ی ماشین میریم بیرون و نزدیکه که بیفتیم و اعضا ما رو میگیرن ( اعضا برادرمونن و رومون حساسن ) _+درخواستی+_
_______________________
نامی:بچه داری چیکار میکنی نمیگی بیوفتی؟
ا.ت:ببخشید..(مظلوم)
مامانت:ولش کن نامجونا این همیشه منو باباتو حرص میده!
نامی(درگوشت)بهش اهمیت نده منم همسنه تو بودم همینقدر غر میزد(خنده)
________________________
جین:قلبم اومد تو دهنم داشتی خودتو میکشتی ا.ت!(با ترس)
بابات:تو با خودت نمیگی بیوفتی بمیری؟!
مامانت:بار آخرت باشه از این کارا میکنی!
جین(بغلت میکنه)حالا که کاری نکرده چرا انقدر دعواش میکنین بچرو؟
________________________
یونگی:مگه تو گربه ای اینکارارو میکنی اخه(خنده)
بابات:آره گربس دیگه..همش از من و تو بالا میره(خنده)
ا.ت:عه..بابا من بزرگ شدما!
یونگی:آره ولی هنوزم گربه ی منی..
_______________________
هوپی:ا.ت زهرترک شدم!چرا مراقبه خودت نیستی؟؟
ا.ت:بخدا مراقب بودم..
مامانت:تو اخرش ما سه تارو سکته میدی!
هوپی:شروع شد..
_______________________
جیمین:بچه چرا انقد شیطون شدی تو اخه؟(خنده)
بابات:از اولم بود(خنده)
ا.ت:خب پس میشه بازم برم؟
جیمین:برو تا لهت کنم..
_______________________
تهیونگ:ا.ت تو میدونی من خوشم نمیاد این کارارو بکنی ولی تو انگار نه انگار..
ا.ت:چه کارکردم مگه؟
مامانت:دختر بخدا تو خیلی رو داری..
تهیونگ:منظورم کارای خطرناکه..یکم بشین سرجات دیگه بچه..
ا.ت:ببخشید(مظلوم)
تهیونگ(بوست میکنه)اشکال نداره کوچولو(خنده)
_______________________
جونگکوک:ا.ت تو یه دقیقه بشینی سرجات آسمون به زمین میاد؟
ا.ت:بله میاد!
بابات:ا.ت با برادرت درست صحبت کن!
جونگکوک(درگوشت)الان چرا خودشو قاطی میکنه؟:/
ا.ت(خنده)
_______________________
لایک و کامنت یادت نره آرمی;)
#سناریو
@jeaiious
_______________________
نامی:بچه داری چیکار میکنی نمیگی بیوفتی؟
ا.ت:ببخشید..(مظلوم)
مامانت:ولش کن نامجونا این همیشه منو باباتو حرص میده!
نامی(درگوشت)بهش اهمیت نده منم همسنه تو بودم همینقدر غر میزد(خنده)
________________________
جین:قلبم اومد تو دهنم داشتی خودتو میکشتی ا.ت!(با ترس)
بابات:تو با خودت نمیگی بیوفتی بمیری؟!
مامانت:بار آخرت باشه از این کارا میکنی!
جین(بغلت میکنه)حالا که کاری نکرده چرا انقدر دعواش میکنین بچرو؟
________________________
یونگی:مگه تو گربه ای اینکارارو میکنی اخه(خنده)
بابات:آره گربس دیگه..همش از من و تو بالا میره(خنده)
ا.ت:عه..بابا من بزرگ شدما!
یونگی:آره ولی هنوزم گربه ی منی..
_______________________
هوپی:ا.ت زهرترک شدم!چرا مراقبه خودت نیستی؟؟
ا.ت:بخدا مراقب بودم..
مامانت:تو اخرش ما سه تارو سکته میدی!
هوپی:شروع شد..
_______________________
جیمین:بچه چرا انقد شیطون شدی تو اخه؟(خنده)
بابات:از اولم بود(خنده)
ا.ت:خب پس میشه بازم برم؟
جیمین:برو تا لهت کنم..
_______________________
تهیونگ:ا.ت تو میدونی من خوشم نمیاد این کارارو بکنی ولی تو انگار نه انگار..
ا.ت:چه کارکردم مگه؟
مامانت:دختر بخدا تو خیلی رو داری..
تهیونگ:منظورم کارای خطرناکه..یکم بشین سرجات دیگه بچه..
ا.ت:ببخشید(مظلوم)
تهیونگ(بوست میکنه)اشکال نداره کوچولو(خنده)
_______________________
جونگکوک:ا.ت تو یه دقیقه بشینی سرجات آسمون به زمین میاد؟
ا.ت:بله میاد!
بابات:ا.ت با برادرت درست صحبت کن!
جونگکوک(درگوشت)الان چرا خودشو قاطی میکنه؟:/
ا.ت(خنده)
_______________________
لایک و کامنت یادت نره آرمی;)
#سناریو
@jeaiious
۵.۵k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.