&شلیک ا/ت به یه گوشه از سیب برخورد کردو باعث شد سیب روی ز
&شلیک ا/ت به یه گوشه از سیب برخورد کردو باعث شد سیب روی زمین بیفتهـ
*(لبخند مغرور) افرین برای بار اول معرکه بود
+(لبخند) ممنون
*رو اون میز کلی سیب هست.. که خورده نمیشع(خنده)... اینقد بااونا تمرین کن که تیر تفنگ دقیقا به وسط سیب برخورد کنه.. باشه؟
+باشه چشم
*افرین.. هروقت موفق شدی بیا پیش من.. تو اتاق خودم
+باشه
*(برگشتم تو اتاقم با جین که رو زمین پهن شده بود رو به رو شدم)
*پوف یوکا این جنازه رو جمع کن(کلافه نشستم رو صندلیم)
~جین پاشو(دستشو کشیدم)
_فک کنم.. فشارم افتاد(نفس نفس)
*(خنده) تازه اولشه که.. تو ده دقیقه چقد زد؟
~30 تا
*قرار بود50 تا باشه؟(جدی)
~بله
*جین؟(جدی)
_بیشتر سعی میکنم
*افرین.. دوباره برو
_باشه ولی ا/ت کجاست؟
*داره تمرین خودشو انجام میده
_خیلی خب.. باشه(باز رفتم سراغ دراز نشست)
&پرش به ساعت 12 شب
ویو ا/ت
+حدودا 120 تا سیب رو تیر بارون کردم(((:
ویو جین
_پاهامو حس نمیکنممممممم
ویو ا/ت
+(بعد از چند ساعت تلاش با ذوق سیبی که تونسته بودم با موفقیت بهش شلیک کنمو تو دستم گرفتمو رفتم تو اتاق ریچارد)
+ریچاردددد تونستمممم(ذوق)
_(با صدای ا/ت از دراز نشست دست برداشتمو افتادم رو زمین)
+وا جین.. چیشدی؟(تعجب)
_من.. زندم(لبخند ملیح)
*چیزیش نیست نگران نباش.. سیبو بیار اینجا ببینم
+(یا ذوق سیب رو دادم دست ریچارد)
*افرین... دقیقا وسط شلیک کردی
+(ذوققق)
_قضیه چیه؟(نا نداشتم حتی بلند شم)
+تو چرا رو زمینی؟
_بعد ازچند ساعت دراز نشست چی میگی به من؟
+(خنده) فک کنم بهت سخت گذشته
_خیلیی
~مهم اینکه موفق شدی... تو 10 دقیقع تونستی 51 دراز نشست بری
_51؟؟؟ برگام حتی بیشترم شدهه
*فقط یکی(پوکر فیس)
_مهم اینکه تونستم(مغرور)
*خیلی خب برین استراحت کنین.. فردا بازم میبینمتون جونا(لبخند)
+شب خوش(لبخند)
_بمیری ریچارد(زیرلب)
~(زدم کف سرش) خجالت بکش
_(با خنده از اتاق رفتیم بیرون)
_فک کنم از تمرین روز اولت خیلی راضی بودی؟
+اره عالی بود(لبخند)
_فقط من پدرم دراومد/:
+(خنده) اشکال نداره(لپشو بوس کردم)
_(لبخند)
*(لبخند مغرور) افرین برای بار اول معرکه بود
+(لبخند) ممنون
*رو اون میز کلی سیب هست.. که خورده نمیشع(خنده)... اینقد بااونا تمرین کن که تیر تفنگ دقیقا به وسط سیب برخورد کنه.. باشه؟
+باشه چشم
*افرین.. هروقت موفق شدی بیا پیش من.. تو اتاق خودم
+باشه
*(برگشتم تو اتاقم با جین که رو زمین پهن شده بود رو به رو شدم)
*پوف یوکا این جنازه رو جمع کن(کلافه نشستم رو صندلیم)
~جین پاشو(دستشو کشیدم)
_فک کنم.. فشارم افتاد(نفس نفس)
*(خنده) تازه اولشه که.. تو ده دقیقه چقد زد؟
~30 تا
*قرار بود50 تا باشه؟(جدی)
~بله
*جین؟(جدی)
_بیشتر سعی میکنم
*افرین.. دوباره برو
_باشه ولی ا/ت کجاست؟
*داره تمرین خودشو انجام میده
_خیلی خب.. باشه(باز رفتم سراغ دراز نشست)
&پرش به ساعت 12 شب
ویو ا/ت
+حدودا 120 تا سیب رو تیر بارون کردم(((:
ویو جین
_پاهامو حس نمیکنممممممم
ویو ا/ت
+(بعد از چند ساعت تلاش با ذوق سیبی که تونسته بودم با موفقیت بهش شلیک کنمو تو دستم گرفتمو رفتم تو اتاق ریچارد)
+ریچاردددد تونستمممم(ذوق)
_(با صدای ا/ت از دراز نشست دست برداشتمو افتادم رو زمین)
+وا جین.. چیشدی؟(تعجب)
_من.. زندم(لبخند ملیح)
*چیزیش نیست نگران نباش.. سیبو بیار اینجا ببینم
+(یا ذوق سیب رو دادم دست ریچارد)
*افرین... دقیقا وسط شلیک کردی
+(ذوققق)
_قضیه چیه؟(نا نداشتم حتی بلند شم)
+تو چرا رو زمینی؟
_بعد ازچند ساعت دراز نشست چی میگی به من؟
+(خنده) فک کنم بهت سخت گذشته
_خیلیی
~مهم اینکه موفق شدی... تو 10 دقیقع تونستی 51 دراز نشست بری
_51؟؟؟ برگام حتی بیشترم شدهه
*فقط یکی(پوکر فیس)
_مهم اینکه تونستم(مغرور)
*خیلی خب برین استراحت کنین.. فردا بازم میبینمتون جونا(لبخند)
+شب خوش(لبخند)
_بمیری ریچارد(زیرلب)
~(زدم کف سرش) خجالت بکش
_(با خنده از اتاق رفتیم بیرون)
_فک کنم از تمرین روز اولت خیلی راضی بودی؟
+اره عالی بود(لبخند)
_فقط من پدرم دراومد/:
+(خنده) اشکال نداره(لپشو بوس کردم)
_(لبخند)
۹.۵k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.