گاه آدم خود آدم عشق است

گاه آدم، خود آدم، عشق است.
بودنش عشق است.
رفتن و نگاه کردنش عشق است.
دست و قلبش عشق است.
در تو عشق می جوشد،
بی آنکه ردش را بشناسی.
بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده،
روییده. شاید نخواهی هم. شاید هم بخواهی و ندانی.
نتوانی که بدانی.
عشق، گاهی همان یاد کمرنگ سلوچ است و دست های به گل آلوده یتو که دیواری را سفید می کنند.
عشق، خود مرگان است؛ پیدا و ناپیداست، عشق.
گاه تو را به شوق می جنباند. و گاه به درد در چاهیت فرو می کشد.
@fuoad.⚘🌷 ⚘🌹 ⚘
دیدگاه ها (۸)

دلم قلمرو ِ جغرافیای ِ ویرانیستهوای ِ ناحیۀ ما همیشه بارانیس...

به تاراج بردند محصول دلم راکلاغ های مزاحم ...! کاش !مترسک بو...

ناز را میکشیم،آه را میکشیمانتظار را میکشیمفریاد را میکشیمدرد...

خدای مهربان ... تورا سپاس که زیبایی‌های آفرینش را ،برای ما ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط