روی گرفتن های شیرینت دلم را آب کرد

روی گرفتن های شیرینت دلم را آب کرد
روسری آمد رخ نیلوفری را قاب کرد
تازه میفهمم ک چرا مشکیست رنگ چادرت
ماه را تاریکی شب آنقدر جذاب کرد
دست او که بند میشد چادرش را با لبش.
میگرفت و من در این حسرت که چادر نیستم
دیدگاه ها (۱۶)

اینم از ژله ی اناری من بفرمایید عزیزان ♥

کـاش آدمـامثل ِ فـایل های ‌تو اینـترنـت بودن!هـرکـی رو خـوشت...

یک عمر دنبال رفیق کشتم,اماهیچ!!تا اینکه در "جوشن کبیر"پیداش ...

زندگی میکنمحتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!چون این زندگ...

yek tarafe part : 9

سرگرم درسم بودم ببخشید دیر ارسال کردم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط