همه ما یک مازوخیسم پنهان داریم.
همه ما یک مازوخیسم پنهان داریم.
یک حس عاشقانه به درد.
حسی که می گوید گور بابای همه دردِ نداشتنت، بیا همدیگر را دوست داشته باشیم.
گور بابای تلخیِ جدایی های هر شب، بیا وقتی که هستم آغوشم را شس دنگ بدهم دستت و مالک اش باش.
بگوید فارغ از همه رفتن و آمدهای آدم ها در این دنیا بیا به هم قول بدهیم بمانیم و دلمان را هم خوش کنیم که فردا، در میانه خواب های
خیس وسوسه، یادمان بیفتد به آن انگشت کوچک که وسط خیابان گره زدیم.
حسی که می گوید باید همه نگرانی های آینده را بفروشم به همین لحظه که میانه کوچه ایستاده باشی و من برایت لباست را مرتب کنم.
گور بابای همه چیزها، عشق است حس معرکه دردطلبی ام، به شرطی که چشم هایت را داشته باشم و لب های تا بن دندان مسلحت جلوی سرباز یه لا قبایی که من باشم تسلیم شود.
پ.ن:اگرچه اشکِ مداوم به گونه ام جاریست
هنوز معتقدم عاشقی خودآزاریست!
میانِ قرص و مسکّن بدان که بودنِ تو...
دوای درد و علاجی برای بیماریست
تورا میانِ زمین و هوا بغل کردم
که بوسه مرزِ میانِ خیال و بیداریست
بخوان که نامه ی تازه نوشته ام اما...
به گوشِ تو همه ی حرف هام تکراریست!!
#از_من_به_همسرم
یک حس عاشقانه به درد.
حسی که می گوید گور بابای همه دردِ نداشتنت، بیا همدیگر را دوست داشته باشیم.
گور بابای تلخیِ جدایی های هر شب، بیا وقتی که هستم آغوشم را شس دنگ بدهم دستت و مالک اش باش.
بگوید فارغ از همه رفتن و آمدهای آدم ها در این دنیا بیا به هم قول بدهیم بمانیم و دلمان را هم خوش کنیم که فردا، در میانه خواب های
خیس وسوسه، یادمان بیفتد به آن انگشت کوچک که وسط خیابان گره زدیم.
حسی که می گوید باید همه نگرانی های آینده را بفروشم به همین لحظه که میانه کوچه ایستاده باشی و من برایت لباست را مرتب کنم.
گور بابای همه چیزها، عشق است حس معرکه دردطلبی ام، به شرطی که چشم هایت را داشته باشم و لب های تا بن دندان مسلحت جلوی سرباز یه لا قبایی که من باشم تسلیم شود.
پ.ن:اگرچه اشکِ مداوم به گونه ام جاریست
هنوز معتقدم عاشقی خودآزاریست!
میانِ قرص و مسکّن بدان که بودنِ تو...
دوای درد و علاجی برای بیماریست
تورا میانِ زمین و هوا بغل کردم
که بوسه مرزِ میانِ خیال و بیداریست
بخوان که نامه ی تازه نوشته ام اما...
به گوشِ تو همه ی حرف هام تکراریست!!
#از_من_به_همسرم
۱۴۴.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰