انقد بدم میاد صبح اول ادم باید

انقد بدم میاد صبح اول ادم باید

اوقاتش خوش باشه ولی اوقات


ادم بد میشه امروز چهارشنبه

شانزده فروردین رفتم چای

بخورم که تو اتاقم نعلبکی اوفتاد

شاید روستا طبیعتش قشنگ هست

و یه سری چیز های خوردنی خوب

داره و بوی عطر بهار رو واقعا

استشمام می کنم تو طبیعت اما

خیلی میترسم از اینکه توی روستا

زندگی می کنم بشدت از نیش زدن

زنبور میترسم شانس فقط اوردم

که نیشم نزد و چون چای راگذاشتم

رو زمین اتاقم بعد رفتم کمک که


کسی بیاد بکشه یه اتفاقی اوفتاد که

تابه حال واسه خودم نیوفتاد ه

بود اون هم این که زنبور خودش

اوفتاد تو چایم ومرد وخوشحال

شدم از این جهت که زنبور لا اقل

مرد؛ و هیچیم نشد اومدم یه کاری

کنم تو این زندگی کوفتم شد بایه

ماجرای اه اه اه انقد بدم میاد

از اینکه کوفتم میشه البته درسته

مردم جمله های زیاد تری استفاده

میکنن ولی فکرنکنید که بی ادبم

نخیر بی ادب نیستم فقط ادبیا
ت

صحبتی ام این طوری ولی بعد

استکان و شستم و بعد یه چای

دیگه ریختم و نوش جون کردم


ولی خوب همیشه فکر می کنم ای

کاش مثل فرشته ها خوردن نداشتم

وراحت بودم چون همش باید

بخورم٠


#ملیحه دورانی#ادبیات می نویسم#دلبردورانی#بلاگر#داستان خودم#-#شعرنو#
دیدگاه ها (۱)

پارت دوم رمان ماه عسل سیاووش دست من و می گیره و باهم از مطب ...

می دونم که به نام خدا باید اغازبشه سرفصل همه چی پس بهنام خد...

به نام خداعنوان: عاشقی آغاز شدزندگی با عشق ❤ معنا دارهدل من ...

من بلاک میکنم کسی راکه بدگفتهباشد بعد ذهن میگوید بلاک نکنایو...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p8

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط