پارت دوم رمان ماه عسل
پارت دوم رمان ماه عسل
سیاووش دست من و می گیره و
باهم از مطب خارج می شیم؛ تازه
متوجه اطراف خودم می شم و
می بینم که همه نگاه ها به من؛
انگار همه واسشون سوال؟ چرا این
دختررباتیپ خونگی؟
شلوار تنگ مشگی؛ تونیک آستین
بلند نارنجی و صورتی؛ یعنی منظور
دو رنگی و یک شال سبز که سبز
بودنش رنگی به لباس هام نداره؛
اما با چشمهام هماهنگ•
دوباره سیاووش دست من و رها
کرد و عقب ماشین دراز کشیدم؛
ماشین جادار و نرم و راحت؛ اصن
از سیاووش خجالت نمی کشم؛
حتی راحت می تونم شالمو جلوی
سیاووش بردارم٠
#ملیحه دورانی#ادبیات می نویسم#-#داستان#-#دلبردورانی#
سیاووش دست من و می گیره و
باهم از مطب خارج می شیم؛ تازه
متوجه اطراف خودم می شم و
می بینم که همه نگاه ها به من؛
انگار همه واسشون سوال؟ چرا این
دختررباتیپ خونگی؟
شلوار تنگ مشگی؛ تونیک آستین
بلند نارنجی و صورتی؛ یعنی منظور
دو رنگی و یک شال سبز که سبز
بودنش رنگی به لباس هام نداره؛
اما با چشمهام هماهنگ•
دوباره سیاووش دست من و رها
کرد و عقب ماشین دراز کشیدم؛
ماشین جادار و نرم و راحت؛ اصن
از سیاووش خجالت نمی کشم؛
حتی راحت می تونم شالمو جلوی
سیاووش بردارم٠
#ملیحه دورانی#ادبیات می نویسم#-#داستان#-#دلبردورانی#
۳.۷k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.