pr46 S2
pr46 S2
فلیکس ویو
با غریدن اون پسره یه لحظه چشمام گرد شد گفتم چتهههه؟؟؟؟خفه شو وگرنه مغزشو سوراخ میکنم!
بعد اینکه هر هفتاشون خفه شدن گفتم چطوره یکیتون یه کارتشو بده به من مطمئنم بیشتر از پولی که من گفتم توش پول هستهان؟؟
انگار از پیشنهادم خوششون نیومد.!
گفتم بسه دیگه تا ۵ دقیقه دیگه میکشمش اگه اون سه تا چیزو بهم ندید.
نامجون ویو
گفتم نمیشه حالا بیخیال گربمون بشی؟ ما خودمونم بخوایم اون نمیاد.!
گفت خیرررر! سوال بعدی.
یهو شوگا از عصبانیت یه تیر زد به ماشین اون پسره بعد اون هم یه تیر به پای ا.ت زد!
یه لحظه نفس هممون بند اومد!
[[[[[[[[[[[[[[[[[
ا.ت جیغ زد و خواست بیوفته پایین که فلیکس شونشو نگه داشت و اونو در واقع سپر خودش کرد!
ا.ت باورش نمیشد!
همینطور داشت ازش خون میرفت!
فلیکس گفت خب!؟؟ منتظر چی هستین؟؟؟
یهو تهیونگ جیغ زد و گفت بسهه باشه باشه بیا
بلک کارتشو((تو این فیک همه ی اعضا بلک کارت دارن^_^ (: )) با دست های لرزون از کیف پولش در اوورد و پرت کرد ترف فلیکس، فلیکس کارت رو گرفت و گفت باورم نمیشه شما فقیر فقرا بلک کارت داشته باشین!
تهیونگ گفت دیگه ولش کن داره میمیرهههه
(ノ•̀ o •́ )ノ ヾ(*’O’*)/
فلیکس با قدرتش مَحو شد و ا.ت بیهوش روی زمین افتاد و اعضا رفتن کنارش ...
((در بیمارستان))
اعضا روی صندلی نشسته بودن و منتظر دکتر بودن.
با دیدن دکتر توی راهرو همه پا شدن دکتر گفت نسبتتون با ایشون چیه؟
نامجون شونه ی جونگ کوک رو اورد جلو گفت این برادرش.
کوک با تعجب نگاهش کرد دکتر گفت اقای جئون لطفاً چند لحظه تشریف بیارید.
دکتر به سمت اتاقش رفت و کوک گفت الان.
دوباره گفت نامجون؟ من که برادرش نیستم!
_ تظاهر کن هستی مطمئنن به برادرش بیشتر از دوستاش اطلاعات میدن.
_اها باش.
و رفت سمت دفتر دکتر روی صندلی نشست و گفت دکتر؟ اتفاقی برای خواهرم افتاده؟؟؟
_تیر به نزدیکی زانوشون خورده و با یه عمل ساده میشه تیر رو در اورد.
_خب پس چرا اینقدر شما نگرانین؟؟
_مثل اینکه اون تیر درونش سم بوده و وقتی تیر درون پاشون رفته از وسط نصف شده و سم درون بدنشون پخش شده و تبق ازمایشات سم حداقل تا دور دیگه خواهر شما رو زنده نگه میداره.
_ی یعنی چی؟؟؟ نمیتونین بفهمین چه سمی بوده؟؟ و بهش پادزهر بدید؟؟
_ما ازمایش گرفتیم ولی هیچ نتیجه ی مشخصی نداشت!
_ینی چیکه نتیجه ی مشخصی نداشت؟؟
_ازمایش نتیجش فقط نشان دهنده ی سم بوده و علائم بیمار نشاندهندهی هیچ سمی نیست و اینه که مارو متعجب میکنه!
فلیکس ویو
با غریدن اون پسره یه لحظه چشمام گرد شد گفتم چتهههه؟؟؟؟خفه شو وگرنه مغزشو سوراخ میکنم!
بعد اینکه هر هفتاشون خفه شدن گفتم چطوره یکیتون یه کارتشو بده به من مطمئنم بیشتر از پولی که من گفتم توش پول هستهان؟؟
انگار از پیشنهادم خوششون نیومد.!
گفتم بسه دیگه تا ۵ دقیقه دیگه میکشمش اگه اون سه تا چیزو بهم ندید.
نامجون ویو
گفتم نمیشه حالا بیخیال گربمون بشی؟ ما خودمونم بخوایم اون نمیاد.!
گفت خیرررر! سوال بعدی.
یهو شوگا از عصبانیت یه تیر زد به ماشین اون پسره بعد اون هم یه تیر به پای ا.ت زد!
یه لحظه نفس هممون بند اومد!
[[[[[[[[[[[[[[[[[
ا.ت جیغ زد و خواست بیوفته پایین که فلیکس شونشو نگه داشت و اونو در واقع سپر خودش کرد!
ا.ت باورش نمیشد!
همینطور داشت ازش خون میرفت!
فلیکس گفت خب!؟؟ منتظر چی هستین؟؟؟
یهو تهیونگ جیغ زد و گفت بسهه باشه باشه بیا
بلک کارتشو((تو این فیک همه ی اعضا بلک کارت دارن^_^ (: )) با دست های لرزون از کیف پولش در اوورد و پرت کرد ترف فلیکس، فلیکس کارت رو گرفت و گفت باورم نمیشه شما فقیر فقرا بلک کارت داشته باشین!
تهیونگ گفت دیگه ولش کن داره میمیرهههه
(ノ•̀ o •́ )ノ ヾ(*’O’*)/
فلیکس با قدرتش مَحو شد و ا.ت بیهوش روی زمین افتاد و اعضا رفتن کنارش ...
((در بیمارستان))
اعضا روی صندلی نشسته بودن و منتظر دکتر بودن.
با دیدن دکتر توی راهرو همه پا شدن دکتر گفت نسبتتون با ایشون چیه؟
نامجون شونه ی جونگ کوک رو اورد جلو گفت این برادرش.
کوک با تعجب نگاهش کرد دکتر گفت اقای جئون لطفاً چند لحظه تشریف بیارید.
دکتر به سمت اتاقش رفت و کوک گفت الان.
دوباره گفت نامجون؟ من که برادرش نیستم!
_ تظاهر کن هستی مطمئنن به برادرش بیشتر از دوستاش اطلاعات میدن.
_اها باش.
و رفت سمت دفتر دکتر روی صندلی نشست و گفت دکتر؟ اتفاقی برای خواهرم افتاده؟؟؟
_تیر به نزدیکی زانوشون خورده و با یه عمل ساده میشه تیر رو در اورد.
_خب پس چرا اینقدر شما نگرانین؟؟
_مثل اینکه اون تیر درونش سم بوده و وقتی تیر درون پاشون رفته از وسط نصف شده و سم درون بدنشون پخش شده و تبق ازمایشات سم حداقل تا دور دیگه خواهر شما رو زنده نگه میداره.
_ی یعنی چی؟؟؟ نمیتونین بفهمین چه سمی بوده؟؟ و بهش پادزهر بدید؟؟
_ما ازمایش گرفتیم ولی هیچ نتیجه ی مشخصی نداشت!
_ینی چیکه نتیجه ی مشخصی نداشت؟؟
_ازمایش نتیجش فقط نشان دهنده ی سم بوده و علائم بیمار نشاندهندهی هیچ سمی نیست و اینه که مارو متعجب میکنه!
۲.۵k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.