چند پارتی جیمین
چند پارتی جیمین
های من اتم دانشجوم با خانوادم زندگی میکنم یه بردار بزرگ تر دارم که اسمش هیوجین ه و داداشم به دوست داره که مثل سگ رو مخه اوفف
ویو صبح
صبح از خواب بیدار شدم رفتم پایین برای صبحانه
+صبح بخیر
همه: صبح بخیر
پ.ا: بچه ها امروز قراره همگی بریم مسافرت چطوره
ات تو دلش: اوفف دوباره مسافرت آخه کی میره
هیوجین: بابا من به جیمین هم بگم بیاد
پ.ا: بگو بیاد
هیوجین: با...
ات: لازم نکرده اون بیاد
هیوجین : تو چکار داری
ات: داریم خانوادگی میریم مسافرت اون چرا باید بیاد
هیوجین: دلم میخواد بگم بیاد
ات: بیشور
م.ا: دخترم چرا غذاتو نمیخوری
ات: اشتهام کور شد من میرم اتاقم
اوفف
خب درواقع من عاشق جیمین بودم بهش هم اعتراف کردم ولی قبول نکرد بدجور دلمو شکست از اون موقع ازش متنفرم رفتم کسی خبر نداره فقط لیا خبر داره دوست صمیمیمه رفتم زنگ زدم بهش
لیا: الو
ات: الوووووو لیااااا
لیا: چتهه
ات: بدبخت شدم
لیا : بنال خو
ات: جیمین
لیا: خب
ات: قراره با ما بیاد بریم مسافرت
لیا: چیییی
ات: ارام
لیا: یعنی قراره با شما بیاد مسافرت
ات: آره دیگه چکار کنم الان
لیا: نمیدونم
ات: به بابام بگم توهم بیای
لیا: اگه گذاشت باشه
ات: پس من برم به بابام بگم
لیا: باشه خدافظ
ات: خدافظ
.....
های من اتم دانشجوم با خانوادم زندگی میکنم یه بردار بزرگ تر دارم که اسمش هیوجین ه و داداشم به دوست داره که مثل سگ رو مخه اوفف
ویو صبح
صبح از خواب بیدار شدم رفتم پایین برای صبحانه
+صبح بخیر
همه: صبح بخیر
پ.ا: بچه ها امروز قراره همگی بریم مسافرت چطوره
ات تو دلش: اوفف دوباره مسافرت آخه کی میره
هیوجین: بابا من به جیمین هم بگم بیاد
پ.ا: بگو بیاد
هیوجین: با...
ات: لازم نکرده اون بیاد
هیوجین : تو چکار داری
ات: داریم خانوادگی میریم مسافرت اون چرا باید بیاد
هیوجین: دلم میخواد بگم بیاد
ات: بیشور
م.ا: دخترم چرا غذاتو نمیخوری
ات: اشتهام کور شد من میرم اتاقم
اوفف
خب درواقع من عاشق جیمین بودم بهش هم اعتراف کردم ولی قبول نکرد بدجور دلمو شکست از اون موقع ازش متنفرم رفتم کسی خبر نداره فقط لیا خبر داره دوست صمیمیمه رفتم زنگ زدم بهش
لیا: الو
ات: الوووووو لیااااا
لیا: چتهه
ات: بدبخت شدم
لیا : بنال خو
ات: جیمین
لیا: خب
ات: قراره با ما بیاد بریم مسافرت
لیا: چیییی
ات: ارام
لیا: یعنی قراره با شما بیاد مسافرت
ات: آره دیگه چکار کنم الان
لیا: نمیدونم
ات: به بابام بگم توهم بیای
لیا: اگه گذاشت باشه
ات: پس من برم به بابام بگم
لیا: باشه خدافظ
ات: خدافظ
.....
۹.۷k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.