روشنایی چه نسبتی با تو دارد

‍ ‌
روشنایی چه نسبتی با تو دارد؟
مگر آسمان از بسته‌گان و خویشانِ توست؟
چشم‌هایت همین‌که مرا درمی‌یابند
و همین‌که من به سانِ آذرخشی از جا می‌پرم
مگر این‌ها دروغ‌اند؟
شعله‌یی که چهره‌ات را فراگرفته است
مگر جنگلی‌ست؟
- جنگلی که آتش‌سوزی‌اش از گیسوانِ تو باشد -
و جریانِ حاصل از روشنایی‌ات
عقل را زایل می‌کند

مگر تلألوِ آبی‌رنگِ مهتاب
از لب‌های توست؟
سرچشمه‌ی آن روشناییِ پرزرق‌وبرق
مگر از چیست؟
آیا از آن‌چه به تن کرده‌یی؟
یا از گردوغبارِ هوا؟
یا از ستاره‌گان؟
لحظه‌یی که خورشیدها شکوفان می‌کنم
به راستی مگر از همین است:
از همین‌که دستِ مرا به دست می‌گیری؟
و روشنایی چه نسبتی با تو دارد؟


#آتیلا_ایلهان
#برگردان: #ابوالفضل_پاشا


دیدگاه ها (۳)

‌یاد دلنشینت ای امید جانهر کجا روم روانه با من استبرگ عیش و ...

‌نگاه کن که غم درون دیده‌امچگونه قطره قطره آب میشودچگونه سای...

دامن کشان شبی به کنارم نیامدیکارم ز دست رفت و به کارم نیامدی...

‌‌دیدمت شبی به‌خواب و سرخوشمـوه...مگر به‌خواب ها ببینمت‌#فرو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط