My Ex
#My_Ex
part 13
فردا اونروز
(جنگکوک دنبال ادرسی رفت که عمو تهیانگ داده بود)
- اینجا چرا انقدر قدیمیه، فکر نکنم همچین جایی باشه
'با چه کسی کار داشتین؟!
-عا سلام عصرتون بخیر
-من با اقای مین کار داشتم
'شما؟!
-خب راستش... اگه بشه میخوام باخودشون حرف بزنم
'خودم هستم بفرمایید
-... من جئون جنگکوک هستم پس...
'جئون جیهون... تو واقعا خودتی؟!
-بله خودمم
'چقدر بزرگ شدی... چرا اومدی؟!
-راستش... به کمکتون برای ج..
'هستم من قسم خوردم هر وقت که بیایی تو هر موقعیت باشم بخاطر پدرت هم که شده حمایتت کنم
-از لطفتون ممنونم اما... شما هنوز گروهتون و دارین؟!
'چی فکر کردی؟! اینکه همه چی از بین رفته یا... نکنه اینجا رو دیدی فکر کردی دیگه یه فقیری بیش نیستم؟!
'بیا بریم داخل...
(از در اهنی زنگ زد وارد خونه شدن
از یک راه روی تنگ عبور کردن که زیر پاشون یک در مخفی بود وارد اون شدن
بعد از پلها پایین رفتن
به یک باغ خیلی قشنگ سر سبز رسیدن جوری که همجاش پر از گل و گیاه بود شاخ و برگ های دیوارها باغ رو پوشانده بود)
-اینجا چقدر زیباست...
'کار دخترمه به گل و گیاه علاقه زیادی داره
(رسیدن به ته باغ و که برگ ها درختا در پشت باغ رو مخفی کرده بود جوری که عقل جن هم بهش نمیرسید اونجا دری باشه
وارد اون درشدن این مکان با مکان بیرون کاملا فرق داشت
پر از صلاح های بزرگ و کوچیک بود
اینجا عکس فضای طبیعی قدیمی بیرون بود)
-اینجا...
'فوقالعادست نه؟!
-خیلی...
'من مین یونگی هستم رئیس باند قدرتمند ترین مافیا کارم صادرات و واردات صلاح گرم و سرده
-...
'هه دیدی؟! من هنوز برای بازنشست شدنی خیلی زوده
-خب افراد دا...
'افراد هم دارم زیرک ترین شون دارم کافیه دستور بدی همشون برات جمع میکنم
-شمارتون بهم بدین باید دنبال دو نفر دیگه هم برم و بعد عمارت پدرم...
'حتما... 091
ادامه دارد....
follwer:90
part 13
فردا اونروز
(جنگکوک دنبال ادرسی رفت که عمو تهیانگ داده بود)
- اینجا چرا انقدر قدیمیه، فکر نکنم همچین جایی باشه
'با چه کسی کار داشتین؟!
-عا سلام عصرتون بخیر
-من با اقای مین کار داشتم
'شما؟!
-خب راستش... اگه بشه میخوام باخودشون حرف بزنم
'خودم هستم بفرمایید
-... من جئون جنگکوک هستم پس...
'جئون جیهون... تو واقعا خودتی؟!
-بله خودمم
'چقدر بزرگ شدی... چرا اومدی؟!
-راستش... به کمکتون برای ج..
'هستم من قسم خوردم هر وقت که بیایی تو هر موقعیت باشم بخاطر پدرت هم که شده حمایتت کنم
-از لطفتون ممنونم اما... شما هنوز گروهتون و دارین؟!
'چی فکر کردی؟! اینکه همه چی از بین رفته یا... نکنه اینجا رو دیدی فکر کردی دیگه یه فقیری بیش نیستم؟!
'بیا بریم داخل...
(از در اهنی زنگ زد وارد خونه شدن
از یک راه روی تنگ عبور کردن که زیر پاشون یک در مخفی بود وارد اون شدن
بعد از پلها پایین رفتن
به یک باغ خیلی قشنگ سر سبز رسیدن جوری که همجاش پر از گل و گیاه بود شاخ و برگ های دیوارها باغ رو پوشانده بود)
-اینجا چقدر زیباست...
'کار دخترمه به گل و گیاه علاقه زیادی داره
(رسیدن به ته باغ و که برگ ها درختا در پشت باغ رو مخفی کرده بود جوری که عقل جن هم بهش نمیرسید اونجا دری باشه
وارد اون درشدن این مکان با مکان بیرون کاملا فرق داشت
پر از صلاح های بزرگ و کوچیک بود
اینجا عکس فضای طبیعی قدیمی بیرون بود)
-اینجا...
'فوقالعادست نه؟!
-خیلی...
'من مین یونگی هستم رئیس باند قدرتمند ترین مافیا کارم صادرات و واردات صلاح گرم و سرده
-...
'هه دیدی؟! من هنوز برای بازنشست شدنی خیلی زوده
-خب افراد دا...
'افراد هم دارم زیرک ترین شون دارم کافیه دستور بدی همشون برات جمع میکنم
-شمارتون بهم بدین باید دنبال دو نفر دیگه هم برم و بعد عمارت پدرم...
'حتما... 091
ادامه دارد....
follwer:90
۱.۹k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.