چرا خواهری
چرا خواهری؟💔
(باید بگم که رونا خیلی خوشگل موهاش تا پایین باسنشه و اندام خیلی خوبی داره و پوست سفید و کم و مک هم داره)
جیمین. رونا این چیه لای موهات
چی
جیمین. (دستشو میبره پشت موهاش و یه قلب قرمز کوچیک میاره بیرون و میدتش به رونا)
ای ممنونم(ذوق و لبخند)
یونگی. اوو رو نکرده بودی
داداش
کوک. جان
من کی مرخص میشم
جین. چیشده حوصلت سر رفته
نه
وی. پس چی
حس خفگی بهم دست میده حالم بد میشه و
هوپی. و چی
یاد خاطرات بدم میفوتم (همون قضیه مرگ مادرش و اینو با بغض میگه)
یونگی. (میره میشینه رو تخت و رونا رو میکشه تو بغل خودش)
(سرش رو میزاره رو سینه یونگی و اشکاشو میریزه)
نامی. من میرم دکتر رو صدا کنم
وی. اره برو
یونگی. خوشگلم ببینمت
(سرشو بلند میکنه)
یونگی. الهی بمیرم برا اون دلت(اشکاشو پاک میکنه )
جیمین. (میاد میشینه رو به روی رونا و دستشو میگیره )عزیزم نگران نباش الان دکتر میاد
جین. و بعد از معاینه مرخصی میکنه
اوم باشه (دوباره میره تو بغل یونگی)
یونگی. (بغلش میکنه)
هوپی. چرا حس میکنم خسته هستی
نه به خاطر دارو ها گیج و منگم
کوک. بیا برات قهوه گرفتم این حالتو خوب میکنه
او ممنون
کوک. خواهش میکنم عزیزم(سرشو میبوسه)
(یه قلوب میخوره و بعدش میزنه زیر خنده)
جین. چیشد
ای خدا (خنده شدید)
کوک. خیلی خوبه که میخندی ولی برای چی
(از خنده نمیتونه حرف بزنه)
یونگی. (از خودش جداش میکنه)رونا چیشد
این قهوه نیست
هوپی. پس چیه
کف
وی. چی یعنی چی بده ببینم اره این فومه کوک
کوک. ای وای میدونی چیشد اونجا یه نفر فوم سفارش داد دقیقا بغل من بود منم اشتباهی مال اون رو برداشتم
اول آبغوره بعد فوم خدا سومی رو بخیر بگذرونه
جیمین. وای اره
داداش کجا موند (کلافه)
هوپی. الان میاد عزیزم
(میخواست آب برداره که یهو معدش تیر کشید و آخ بلندی گفت)
یونگی. هی هی چیشد
نمیدونم اما یهو معدم بدجوری تیر کشید(اشک)
جین. هش آروم باش قشنگ بگو بینم چیشد چطوری بود
خم شدم آب بردارم یهو انگار چاقو فرو کردن تو شکمم اونطوری معدم تیر کشید
وی. نباید بعد عمل زیاد تکون بخوری عزیزم
اما من از کجا میدونستم
کوک. هشش چیزی نیست بیا بغلم
سرشو میزاره رو شونش
یونگی. بیا اینو بخور مسکنه
مرسی
یونگی. (دستشو میزاره رو شونش) خیلی درد داری
نه فقط یه لحظه بود
جیمین. خداروشکر
هوپی. نامی کجا موند عه اومد
¥خوب من اومدم وایسا معاینت کنم خوب خیلی وضعیت خوبه فقط زیاد نباید فعالیت کنی تا یه هفته
ادامه دارد...
(باید بگم که رونا خیلی خوشگل موهاش تا پایین باسنشه و اندام خیلی خوبی داره و پوست سفید و کم و مک هم داره)
جیمین. رونا این چیه لای موهات
چی
جیمین. (دستشو میبره پشت موهاش و یه قلب قرمز کوچیک میاره بیرون و میدتش به رونا)
ای ممنونم(ذوق و لبخند)
یونگی. اوو رو نکرده بودی
داداش
کوک. جان
من کی مرخص میشم
جین. چیشده حوصلت سر رفته
نه
وی. پس چی
حس خفگی بهم دست میده حالم بد میشه و
هوپی. و چی
یاد خاطرات بدم میفوتم (همون قضیه مرگ مادرش و اینو با بغض میگه)
یونگی. (میره میشینه رو تخت و رونا رو میکشه تو بغل خودش)
(سرش رو میزاره رو سینه یونگی و اشکاشو میریزه)
نامی. من میرم دکتر رو صدا کنم
وی. اره برو
یونگی. خوشگلم ببینمت
(سرشو بلند میکنه)
یونگی. الهی بمیرم برا اون دلت(اشکاشو پاک میکنه )
جیمین. (میاد میشینه رو به روی رونا و دستشو میگیره )عزیزم نگران نباش الان دکتر میاد
جین. و بعد از معاینه مرخصی میکنه
اوم باشه (دوباره میره تو بغل یونگی)
یونگی. (بغلش میکنه)
هوپی. چرا حس میکنم خسته هستی
نه به خاطر دارو ها گیج و منگم
کوک. بیا برات قهوه گرفتم این حالتو خوب میکنه
او ممنون
کوک. خواهش میکنم عزیزم(سرشو میبوسه)
(یه قلوب میخوره و بعدش میزنه زیر خنده)
جین. چیشد
ای خدا (خنده شدید)
کوک. خیلی خوبه که میخندی ولی برای چی
(از خنده نمیتونه حرف بزنه)
یونگی. (از خودش جداش میکنه)رونا چیشد
این قهوه نیست
هوپی. پس چیه
کف
وی. چی یعنی چی بده ببینم اره این فومه کوک
کوک. ای وای میدونی چیشد اونجا یه نفر فوم سفارش داد دقیقا بغل من بود منم اشتباهی مال اون رو برداشتم
اول آبغوره بعد فوم خدا سومی رو بخیر بگذرونه
جیمین. وای اره
داداش کجا موند (کلافه)
هوپی. الان میاد عزیزم
(میخواست آب برداره که یهو معدش تیر کشید و آخ بلندی گفت)
یونگی. هی هی چیشد
نمیدونم اما یهو معدم بدجوری تیر کشید(اشک)
جین. هش آروم باش قشنگ بگو بینم چیشد چطوری بود
خم شدم آب بردارم یهو انگار چاقو فرو کردن تو شکمم اونطوری معدم تیر کشید
وی. نباید بعد عمل زیاد تکون بخوری عزیزم
اما من از کجا میدونستم
کوک. هشش چیزی نیست بیا بغلم
سرشو میزاره رو شونش
یونگی. بیا اینو بخور مسکنه
مرسی
یونگی. (دستشو میزاره رو شونش) خیلی درد داری
نه فقط یه لحظه بود
جیمین. خداروشکر
هوپی. نامی کجا موند عه اومد
¥خوب من اومدم وایسا معاینت کنم خوب خیلی وضعیت خوبه فقط زیاد نباید فعالیت کنی تا یه هفته
ادامه دارد...
- ۱۱.۹k
- ۰۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط