ا/ت ویو
ا/ت ویو
رفتم سمت دستشویی خواستم درو باز کنم ک یه دستی رو شونم نشست برگشتم سمتش نمیتونستم درست ببینم چند باز پلک زدم و بهش نگاه کردم
جیمین : ا/ت!
ا/ت : عه تو چقدر آشنایی
مست خندیدم
جیمین : ا/ت خوبی؟
ا/ت : آره خیلی خیلی خوبم
جیمین : تنها اومدی اینجا؟
چشمامو ریز کردمو بهش نگاه کردم
ا/ت : چرا داری اینارو میپرسی؟ تو کی هستی؟
جیمین : ا/ت تو مستی
ا/ت : نه... من مست نیستم
خندید
جیمین : مشخصه
یه چیزی زمزمه کرد ولی من نفهمیدم
جیمین ویو
با اصرار ساواش اومدیم بار از اینجا زیاد خوشم نمیاد ولی بخاطر ساواش اومدم به اطراف ک نگاه میکردم یکی ک خیلی شبیه ا/ت بود به چشمم خورد داشتم نگاش میکردم ک بلند شد و رفت سمت دستشویی سریع بلند شدم و رفتم سمتش وقتی دیدم واقعا ا/ته هم خوشحال شدم هم هیجان داشتم وقتی باهاش حرف زدم متوجه شدم ک مسته خیلی کیوت شده بود زیر لب زمزمه کردم چقدر دلم برات تنگ شده بود
ا/ت : چی گفتی؟
جیمین : ه هیچی مهم نیس
ا/ت : باشه
گوشیم زنگ خورد نگاه کردم ماریا بود این شماره منو از کجا اورده لعنتی
ا/ت : چیشد؟ دوست دخترته؟
بهش نگاه کردم با چشماش ریز شده نگام میکرد خندیدم
جیمین : نه منشیمه
ا/ت : مطمعنی؟
جیمین : هوم
ا/ت : خب جوابشو بده
جیمین : حوصلشو ندارم
گوشیو گذاشتم تو جیبم
ا/ت : تو خیلی شبیه یه نفری اما.... یادم نمیاددد
خندم گرفته بود
جیمین : اشکال نداره
ا/ت : اسمت چیه؟ تو از کجا منو میشناسی؟
جیمین : اسمم جیمینه
اینو ک گفتم خندش محو شد و به چشمام زل زد
ا/ت : ج جیمین؟ تو...جیمینی؟
سرمو به معنی آره تکون دادم
چیزی نمیگفت فقط به زمین زل زده بود
جیمین : ا/ت...خوب
نزاشت حرفم تموم بشه و بغلم کرد
ا/ت : خیلی دلم برات تنگ شده بود
با این حرفش لبخند زدم و منم بغلش کردم خیلی خوشحال بودم ک هنوزم منو یادشه از اینکه حالش خوبه خیلی خوشحالم
هیچ حرفی نمیزد
جیمین: ا/ت
ا/ت : هوم
جیمین : فکر کردم خوابت برده
مست خندید این هنوزم مسته
ا/ت : نه بیدارم
جیمین : با کی اومدی؟
ازم جدا شد
ا/ت : با جیمز
جیمین : اون کیه؟
ا/ت : دست راست دنی
با تعجب بهش خیره شده بودم دنی؟
ا/ت : دنی بابامه
جیمین : آهان... ا/ت اون شب چه اتفاقی افتاد؟
ا/ت : اون شب...
با صدای یکی برگشتم سمتش
جیمز : آقای پارک؟
تعظیم کوتاهی کرد
جیمین : شما؟
جیمز : من بادیگارد بابای ا/ت هستم ا/ت دیر کرد اومدم ببینم اتفاقی نیوفتاده باشه
برگشت سمت من
جیمز : ا/ت بابات زنگ زد باید بریم
ا/ت : اما ما ک تازه اومدیم
جیمز : ا/ت مست کردی باید بریم
جیمین : نمیشه یکم دیگه بمونید؟
جیمز : به من گفتن باید ا/تو ببرم خونه نمیتونم آقای پارک
به ا/ت نگاه کردم بزور چشماشو باز نگه داشته بود اون پسره بردش منم رفتم پیش ساواش با چشمای نگران بهم نگاه کرد
ساواش : تو کجایی پسر این همه وقت کجا غیبت زد؟
بهش لبخند زدم
ساواش : ببینم خوبی؟
جیمین : خیلی خوبم
رفتم سمت دستشویی خواستم درو باز کنم ک یه دستی رو شونم نشست برگشتم سمتش نمیتونستم درست ببینم چند باز پلک زدم و بهش نگاه کردم
جیمین : ا/ت!
ا/ت : عه تو چقدر آشنایی
مست خندیدم
جیمین : ا/ت خوبی؟
ا/ت : آره خیلی خیلی خوبم
جیمین : تنها اومدی اینجا؟
چشمامو ریز کردمو بهش نگاه کردم
ا/ت : چرا داری اینارو میپرسی؟ تو کی هستی؟
جیمین : ا/ت تو مستی
ا/ت : نه... من مست نیستم
خندید
جیمین : مشخصه
یه چیزی زمزمه کرد ولی من نفهمیدم
جیمین ویو
با اصرار ساواش اومدیم بار از اینجا زیاد خوشم نمیاد ولی بخاطر ساواش اومدم به اطراف ک نگاه میکردم یکی ک خیلی شبیه ا/ت بود به چشمم خورد داشتم نگاش میکردم ک بلند شد و رفت سمت دستشویی سریع بلند شدم و رفتم سمتش وقتی دیدم واقعا ا/ته هم خوشحال شدم هم هیجان داشتم وقتی باهاش حرف زدم متوجه شدم ک مسته خیلی کیوت شده بود زیر لب زمزمه کردم چقدر دلم برات تنگ شده بود
ا/ت : چی گفتی؟
جیمین : ه هیچی مهم نیس
ا/ت : باشه
گوشیم زنگ خورد نگاه کردم ماریا بود این شماره منو از کجا اورده لعنتی
ا/ت : چیشد؟ دوست دخترته؟
بهش نگاه کردم با چشماش ریز شده نگام میکرد خندیدم
جیمین : نه منشیمه
ا/ت : مطمعنی؟
جیمین : هوم
ا/ت : خب جوابشو بده
جیمین : حوصلشو ندارم
گوشیو گذاشتم تو جیبم
ا/ت : تو خیلی شبیه یه نفری اما.... یادم نمیاددد
خندم گرفته بود
جیمین : اشکال نداره
ا/ت : اسمت چیه؟ تو از کجا منو میشناسی؟
جیمین : اسمم جیمینه
اینو ک گفتم خندش محو شد و به چشمام زل زد
ا/ت : ج جیمین؟ تو...جیمینی؟
سرمو به معنی آره تکون دادم
چیزی نمیگفت فقط به زمین زل زده بود
جیمین : ا/ت...خوب
نزاشت حرفم تموم بشه و بغلم کرد
ا/ت : خیلی دلم برات تنگ شده بود
با این حرفش لبخند زدم و منم بغلش کردم خیلی خوشحال بودم ک هنوزم منو یادشه از اینکه حالش خوبه خیلی خوشحالم
هیچ حرفی نمیزد
جیمین: ا/ت
ا/ت : هوم
جیمین : فکر کردم خوابت برده
مست خندید این هنوزم مسته
ا/ت : نه بیدارم
جیمین : با کی اومدی؟
ازم جدا شد
ا/ت : با جیمز
جیمین : اون کیه؟
ا/ت : دست راست دنی
با تعجب بهش خیره شده بودم دنی؟
ا/ت : دنی بابامه
جیمین : آهان... ا/ت اون شب چه اتفاقی افتاد؟
ا/ت : اون شب...
با صدای یکی برگشتم سمتش
جیمز : آقای پارک؟
تعظیم کوتاهی کرد
جیمین : شما؟
جیمز : من بادیگارد بابای ا/ت هستم ا/ت دیر کرد اومدم ببینم اتفاقی نیوفتاده باشه
برگشت سمت من
جیمز : ا/ت بابات زنگ زد باید بریم
ا/ت : اما ما ک تازه اومدیم
جیمز : ا/ت مست کردی باید بریم
جیمین : نمیشه یکم دیگه بمونید؟
جیمز : به من گفتن باید ا/تو ببرم خونه نمیتونم آقای پارک
به ا/ت نگاه کردم بزور چشماشو باز نگه داشته بود اون پسره بردش منم رفتم پیش ساواش با چشمای نگران بهم نگاه کرد
ساواش : تو کجایی پسر این همه وقت کجا غیبت زد؟
بهش لبخند زدم
ساواش : ببینم خوبی؟
جیمین : خیلی خوبم
۶۱.۸k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.