میرم کنار پنجره اول صبحی
میرم کنار پنجره اول صبحی
میگم جمشید پَس چی شد؟!
نسکافه مگه قبلا برا شب نبود
که نخوابیم؟!
که بیدار بشینیم
ستاره بشماریم تا سحر چه زاید باز...
حالا چرا اول صبحی دستمونه؟!
میخوریم که زور زور بیدار بمونیم؛
که چی بشه؟!
میگم جمشید چه معنی داره آدم روز بیدار میشینه؟!
منتظر کنار پنجره تا شب بشه؟!
اصلا روز برای چیه؟! وقتی همه فکر و خیال قشنگها شب میاد سر وقت آدم،
دلبر شب میاد گوشه ذهنمون
باد میچرخه دورمونه
قربون صدقه میره
میگه بیا بریم
بیااااا
میگم جمشید
روزها تو آسایشگاه چه کار کنیم؟!
خانم پرستارِ میگه قرص بخور
لباس گرم بپوش
بیرونم نرو سرما نخوری
نمیدونه شب با زیر پوش و شورت مامان دوز وسط حیاط میشینیم با جمشید چایی میخوریم
نارنگی پوست میگیریم
انار میخوریم
جمشید میگه سرده دیوونه برو تو ...
سرما میخوری
میگم خودت بیا تو
بیا مارو از این تنهایی و نگرانی در بیار ...
دوباره صبح میشه
خانم پرستار دوتا قرص بیشتر میده
دو تا غر بیشتر میزنه
دوباره روز میشه و تو نیستی
ما با یه نسکافه وسط آسایشگاه میچرخیم
که خوابمون نبره
که شب بشه ...
میرم کنار پنجره اول صبحی
میگم جمشید پَس چی شد؟!
نسکافه مگه قبلا برا شب نبود
که نخوابیم؟!
که بیدار بشینیم
ستاره بشماریم تا سحر چه زاید باز...
حالا چرا اول صبحی دستمونه؟!
میخوریم که زور زور بیدار بمونیم؛
که چی بشه؟!
میگم جمشید چه معنی داره آدم روز بیدار میشینه؟!
منتظر کنار پنجره تا شب بشه؟!
اصلا روز برای چیه؟! وقتی همه فکر و خیال قشنگها شب میاد سر وقت آدم،
دلبر شب میاد گوشه ذهنمون
باد میچرخه دورمونه
قربون صدقه میره
میگه بیا بریم
بیااااا
میگم جمشید
روزها تو آسایشگاه چه کار کنیم؟!
خانم پرستارِ میگه قرص بخور
لباس گرم بپوش
بیرونم نرو سرما نخوری
نمیدونه شب با زیر پوش و شورت مامان دوز وسط حیاط میشینیم با جمشید چایی میخوریم
نارنگی پوست میگیریم
انار میخوریم
جمشید میگه سرده دیوونه برو تو ...
سرما میخوری
میگم خودت بیا تو
بیا مارو از این تنهایی و نگرانی در بیار ...
دوباره صبح میشه
خانم پرستار دوتا قرص بیشتر میده
دو تا غر بیشتر میزنه
دوباره روز میشه و تو نیستی
ما با یه نسکافه وسط آسایشگاه میچرخیم
که خوابمون نبره
که شب بشه ...
۱۱.۰k
۱۴ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.