عشق ویرانگر او در دلم اردو زده است

عشق ویرانـــگر او در دلــم اردو زده است
هرچه من قلب هدف را نزدم او زده است

بیستون بود دلم... عشق چه آورده سرش
که به ارگ بم ویران شده پهلو زده است؟

مو پریشان به شکار آمــــد و بعد از آن روز
من پریشانم و او گیره به گیسو زده است

دامنش دامنـــه های سبلان است ...چقدر
طعم شیرین لبش طعنه به کندو زده است

مثـــل مغرورترین کــــافر دنیــــــــا که دلش
از کَــفَش رفته و حتی به خدا رو زده است

ناخدایی شده ام خسته که بعد از طوفان
تا دم مـرگ دعــــا خوانده و پارو زده است

تا دم از مرگ زدم گفت:"دعا کن برسی"
لعنتی باز فقط حرف دو پهلو زده است !


#عبدالمهدی_نوری
دیدگاه ها (۱)

صبح استیاس را باید کاشتتوی گلدان ظریفی که پر از عطر خداستو س...

تاریخ معاصر،همین حال خوب کنار تو بودن است،که نسلهای بعد،ورق ...

گرم تر از آفتاب ظهر تابستانیمرا در تبخود میسوزانی،اما نمی دا...

هر چه کنم نمٖی شود، تا بروی تو از دلم از تو فرار می کنم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط