داغی که بوسهی تو به لبهای ما نهاد

‌داغی که بوسه‌ی تو به لب‌های ما نهاد
یادش‌بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد
_
بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت
کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد
_
‌‌دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ
از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد!
_
‌‌ما را فریب دادی و جای گلایه نیست
ما زودباوریم و تو دلال اعتماد
_
صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهد
سرمایه‌ام کم است و بدهکاری‌ام زیاد..:)
دیدگاه ها (۱)

"من بمیرم هم نمیگویم بمان اما بمان" عمراً این جمله نخواهد شد...

‌این چَند ماه کِه مُنتَظِرَت بودَم.. به اَندازه چَند سال نَگ...

بِه حَدی دوستَت دارَم کِه میدانَم خُداروزی سوالَش اَز تُو ای...

هَر چَند کِه نَرِسیدَم بِه وِصالَت.. عُمری کِه حَرامِ تُو شُ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط