وطن جانم

وطن جانم!
در آغوشت بگیرم؟
اشک‌هایت را به دستم پاک گردانم؟
وطن جان، خسته‌ای؟
آغوش می‌خواهی؟
دلت آرامشی لبریز می‌خواهد؟
دلت قدری رهایی،
عشق‌بازی،
در دل پاییز می‌خواهد؟
وطن جان،
غرق اندوهی،
به جانم دردهایت!
نازنینم خوب خواهی‌شد
تو روزی بهترین بستر،
برای رشد و آگاهی
تو روزی مأمنی بی‌غصه و مطلوب خواهی‌شد.
وطن جان!
ما تو را آباد می‌خواهیم و
دل‌ها در تو شاد و مردمانت را؛
ز هر زنجیر و بند و غصه‌ای
آزاد می‌خواهیم...
دلت خون است، می‌دانم
سیاهی می‌رود اما
تو از لبخند و شوق کودکانت،
خرّم و مسرور خواهی‌شد
تو غرق التیام و نور خواهی‌شد.

#نرگس_صرافیان_طوفان

🌱💗
دیدگاه ها (۰)

پرنده‌ای‌ام که نمی‌پردپلنگی‌ام که نمی‌دردتفنگی‌ام که نمی‌زند...

به احساس رها شدگی محض نیاز دارم، به آرامشی زاییده‌ی سرخوشی و...

و ما زمستان دیگری را سپری خواهیم کرد، با عصیان بزرگی که درون...

««اُلرَم مَن سَن سیز»»...حالوم یاماندورگلایعمروم تمامدور گلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط