آز آینده

آز آینده
پارت ۲
یهو جلو یه کاخ ضاحر شدم خیلی قشنگ بود داشتم از قشنگیش اشکم در میومد
بردنم یه جای تاریک داشتم به تاریکی عادت میکردم که یهو یه مرد هیکلی خیلی هات برق رو روشن کرد پشمام ریخت خیلی کراش بود اومد جلو گفت
نامجون : چه گل پسری تازه اومدی به سئول
جین : نن نه برا چی ؟
نامجون : چون اولین باره میبینمت
جین : ببین من از آینده اومدم ( چه زود رفت سر اصل متلب )
نامجون : پوف ههههههههههه ( خندید)
جین : چطه خنده داره
نامجون : شیشه زدی داش
جین : زهر مار من موتاد نیستم
نامجون : دیگه داری پورو میشی
جین : بشم که بشم خوب که چی
نامجون : الان نشونت میدم خوب که چی
ویو نامجون
رفتم شلاق رو ورداشتم چون قیافش زیر تاریکی بود ندیدمش رفتم ورداشتم شلاق رو میخواستم بزنم که با صورت کیوت و گوگولیش و معصومش در اوفتادم خدااااااا چرا انقدر کیوت بوددددد

نامی: خوب میدونی چیه ولش کن .... جیهوپ(جیهوپ رو اربده زد)
جیهوپ : هاااا چطههههه
نامی : بیا اتاقش رو نشونش بره
جیهوپ : باش هوی یارو
جین : یارو اسم داره
جیهوپ : خوب حالا هرکی بیا بریم
جین : باش ....
چطور بود ؟
بایییی دوستون دارم ❤️❤️❤️
بقیش فردا بایی❤️❤️