بچه که بودم و هنوز درک صحیحی از حلال زادگی نداشتم رفته ب
بچه که بودم و هنوز درک صحیحی از حلال زادگی نداشتم، رفته بودیم عیادت نوزاد.
به مامانش گفتم :
اینکه شبیه داییش نیست، احتمالا حرامزادهست.
بابام تا شش ماه هرشب کتکتم میزد😂😂😂😂😂😂*چه سنگ را به کوزه بزنی*
*چه کوزه را به سنگ ...*
*شکست با کوزه اس
😊 یه خاطره بخونیم از گذشته ها
چهارم ریاضی بودیم.
دو سه روز از آغاز سال تحصیلی بیشتر نگذشته بود.
جو مدرسه هم خیلی بگیر ببند بود و آوردن نوار کاست به مدرسه یه چیزی بود تو مایه های قتل شبه عمد!
یه ناظم داشتیم به اسم آقای شریفی که تازه از شهربابک اومد
به مامانش گفتم :
اینکه شبیه داییش نیست، احتمالا حرامزادهست.
بابام تا شش ماه هرشب کتکتم میزد😂😂😂😂😂😂*چه سنگ را به کوزه بزنی*
*چه کوزه را به سنگ ...*
*شکست با کوزه اس
😊 یه خاطره بخونیم از گذشته ها
چهارم ریاضی بودیم.
دو سه روز از آغاز سال تحصیلی بیشتر نگذشته بود.
جو مدرسه هم خیلی بگیر ببند بود و آوردن نوار کاست به مدرسه یه چیزی بود تو مایه های قتل شبه عمد!
یه ناظم داشتیم به اسم آقای شریفی که تازه از شهربابک اومد
- ۱.۳k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط