پل اعتماد
پل اعتماد
یه سبد خوراکی همیشه در آشپرخونه اداره وجود داشت.
اگر کسی دلش میان وعده می خواست بر می داشت و پولش رو می انداخت داخل جعبه.
ماه به ماه می اومدند پولها رو بر می داشتند و جعبه رو پر از خوراکی جدید می کردند.
گاهی مثلا دو سه دلار پول کم میامد،
عصرها جور دیڪَرے
دلتنڪَت میشوم
ڪاش بہ اندازهے صرف یڪ
فنجان قهوه برایم وقت داشتی
چشم در چشمت برایت عاشقانہاے نو
میسرودم و
لب بر لبت میڪَذاشتم درست زمانی ڪہ میخواستی
در فنجان چایت فوت ڪنی ...
#یلدا_ڪولیوندگر همچو من افتاده در این دام شوی
ای بس که
یه سبد خوراکی همیشه در آشپرخونه اداره وجود داشت.
اگر کسی دلش میان وعده می خواست بر می داشت و پولش رو می انداخت داخل جعبه.
ماه به ماه می اومدند پولها رو بر می داشتند و جعبه رو پر از خوراکی جدید می کردند.
گاهی مثلا دو سه دلار پول کم میامد،
عصرها جور دیڪَرے
دلتنڪَت میشوم
ڪاش بہ اندازهے صرف یڪ
فنجان قهوه برایم وقت داشتی
چشم در چشمت برایت عاشقانہاے نو
میسرودم و
لب بر لبت میڪَذاشتم درست زمانی ڪہ میخواستی
در فنجان چایت فوت ڪنی ...
#یلدا_ڪولیوندگر همچو من افتاده در این دام شوی
ای بس که
- ۳.۱k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط