P11
P11
کوک: حالا میبینیم
عروسی تموم شد و ازون کارا کردن
لیا ویو
از خواب بیدار شدم حالم بد بود خیلی کوک من هنوز دوسش داشتم آخه چرا
سریع لباسامو پوشیدمو صبحانه حاضر کردم که کوک هم اومد ۲ قاشق خوردم حالم بد شد رفتم بالا آوردم سریع کوک با یه بیبی چک وارد اتاق شد و تست دادم وای ۲ تا خط در اومد کوک از خوشحالی چشاش برق زد
۱ سال بعد
لیا: یونگ سو به اون دست نزن
یونگ سو: اما مامانی من دوست دالم به لوازم آلایشی تو دست بزنم
کوک: اشکال نداره عزیزم برات تازه میخرم
لیا:باشه مرسییییی
و پایان
کوک: حالا میبینیم
عروسی تموم شد و ازون کارا کردن
لیا ویو
از خواب بیدار شدم حالم بد بود خیلی کوک من هنوز دوسش داشتم آخه چرا
سریع لباسامو پوشیدمو صبحانه حاضر کردم که کوک هم اومد ۲ قاشق خوردم حالم بد شد رفتم بالا آوردم سریع کوک با یه بیبی چک وارد اتاق شد و تست دادم وای ۲ تا خط در اومد کوک از خوشحالی چشاش برق زد
۱ سال بعد
لیا: یونگ سو به اون دست نزن
یونگ سو: اما مامانی من دوست دالم به لوازم آلایشی تو دست بزنم
کوک: اشکال نداره عزیزم برات تازه میخرم
لیا:باشه مرسییییی
و پایان
۲.۰k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.