آمد و ی بار دیگر مو پریشان رد بود

آمد و یڪ بار دیگر مو پریشان ڪردہ بود
باز آشوبے درون ِگیسو ، پنهان ڪردہ بود.

روسرے برداشت از مویش و با یلداے عشق
لحظہ هاے سردمان را "شعر باران" ڪردہ بود.
در سڪوت ِخستہ ی" بم" ، نغمہ ے "گلپونه" هاش
شهر را با عشوہ اے ، یڪ بارہ ویران ڪردہ بود.
آمد و باخندہ ها و با "بهار ِدلڪشش"
برگ ریزان ِ نگاهم را غزلخوان ڪردہ بود.

سیب هاے ِباغ او حوّا ترین ِ لحظہ ها
عرض اندامے براے ِ"سیب ِلبنان" ڪردہ بود . "ناصرالدین شاه" از " دارالفنون ِ" چشم هاش
عشق را آمیزہ اے با "فین ڪاشان" ڪردہ بود.

آمد و یڪ بار دیگر مو پریشان ڪردہ بود
باز آشوبے درون ِگیسو ، پنهان ڪردہ بود. 💫
💜 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 😍 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 😍 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞 💞
💥
دیدگاه ها (۱)

خود را اگرچه سخت نگه داری از گناهگاهی شرایطی است که ناچاری ا...

عشق خیلی‌ خنده دار استخیلی‌ هم گریه داردعشق یا هست یا نیستاگ...

💠 🔅 💠 🔅 💠 🔅 💠 🔅 💠 🔅 💠 🔅 الا که از همگانت عزیزتر دارم...شکست...

ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوستهرچه آن به سر آیدم ز دست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط