من از تنهایی نمی ترسم،اما از فراموش شدن چرا...
من از تنهایی نمیترسم،اما از فراموش شدن چرا...
برای من فراموش شدن،یعنی نبودن،یعنی وجود نداشتن...
وقتی برای کسی فراموش بشی،یعنی دیگه براش وجود نداری.یعنی از اول هم نبودی...
فراموش که بشی یعنی دیگه کسی بهت فکر نمیکنه...
یعنی دیگه کسی خاطراتش رو باهات مرور نمیکنه.فراموش که بشی،یعنی دیگه دل کسی برات تنگ نمیشه...
برای من امید به زندگی،یعنی توی ذهن آدمی که بهش فکر میکنم،هنوز یه جای کوچیک باشه،تا خاطراتمون رو نگه داره...
من کجای ذهنتم،وقتی تمام فکرمی؟
برای من فراموش شدن،یعنی نبودن،یعنی وجود نداشتن...
وقتی برای کسی فراموش بشی،یعنی دیگه براش وجود نداری.یعنی از اول هم نبودی...
فراموش که بشی یعنی دیگه کسی بهت فکر نمیکنه...
یعنی دیگه کسی خاطراتش رو باهات مرور نمیکنه.فراموش که بشی،یعنی دیگه دل کسی برات تنگ نمیشه...
برای من امید به زندگی،یعنی توی ذهن آدمی که بهش فکر میکنم،هنوز یه جای کوچیک باشه،تا خاطراتمون رو نگه داره...
من کجای ذهنتم،وقتی تمام فکرمی؟
۵.۷k
۱۰ آذر ۱۳۹۹