تو را از لا به لای شلوغی های زندگیم بیرون آوردمتورا از

تو را از لا به لای شلوغی های زندگیم‌ بیرون آوردم.تورا از میان انبوه کارهایم بیرون کشاندم ونشاندمت کنار خودم،تا نکند از برق چشمهايت دور بمانم،که نکند ديدن لبخند نقش بسته بر لبهايت را جا بیاندازم.که نکند مرا بخواهی و من كنارت نباشم.تورا از گرفتاری هایم بیرون کشاندم و‌کنار شمعدانی هایم گذاشتم که خیال نکنی فراموشت کرده ام.که خیال نکنی تو دیگر الویت من نیستی،که در دنیایم جایی برای تو نیست.تو هیچ وقت در آوار زندگی ام گم نمیشوی،هر زمانی که بخواهی جهانم را برای تو خالی میکنم...
دیدگاه ها (۱)

زن هـا دو بـار مي شكنند !يكبار وقتي مردي را مي بوسند ولي بوس...

حسِ خوبیـه زن بـودن برای مـردی ڪه همه دنیـاته❤️... 💗‌‌‌‌‌‌‌‌...

چشمانم دلشان تنگ تو میشود...

من از تنهایی نمی‌ترسم،اما از فراموش شدن چرا...برای من فراموش...

تو را از لا به لای شلوغی های زندگیم‌ بیرون آوردم.تورا از میا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط