راز دیگری دارم با خدای چشمانت
راز دیگری دارم با خدای چشمانت
انتهای بی تابی است، ابتدای چشمانت
باز هم نگاه من بی بهانه ای گم شد
در مسیبر تردید بی صدای چشمانت
یک پرنده قلبش را، یک ستاره نورش را
صادقانه می بازد در هوای چشمانت
با ترانه ای وحشی، بی بهانه می کاود
تکه تکه قلبم را، رد پای چشمانت
می شود به آرامی با سکوت پرمعنی
صد ستاره را جا کرد در فضای چشمانت
شاید این حوالی بود، صاف و ساده می گویم
این که یک غزل گم شد لا به لای چشمانت
شاید این معمایی است، این که چشم گستاخی
می شود سرآسیمه، مبتلای چشمانت
#خدای_چشمانت
انتهای بی تابی است، ابتدای چشمانت
باز هم نگاه من بی بهانه ای گم شد
در مسیبر تردید بی صدای چشمانت
یک پرنده قلبش را، یک ستاره نورش را
صادقانه می بازد در هوای چشمانت
با ترانه ای وحشی، بی بهانه می کاود
تکه تکه قلبم را، رد پای چشمانت
می شود به آرامی با سکوت پرمعنی
صد ستاره را جا کرد در فضای چشمانت
شاید این حوالی بود، صاف و ساده می گویم
این که یک غزل گم شد لا به لای چشمانت
شاید این معمایی است، این که چشم گستاخی
می شود سرآسیمه، مبتلای چشمانت
#خدای_چشمانت
۱.۱k
۲۸ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.