ببینین چه ادمین سحر خیزی دارین ساعت
ببینین چه ادمین سحر خیزی دارین ساعت
4:41 داره براتون پارت میده
(وی مثه چی حرف مفت میزند و تا الان بیدار بوده)
________
*بیبی گرل*
part:3
جنازه ی آکیرا رو توی بغلم گرفتم و بلند شدم
و بدون هیچ حرفی ازونجا بیرون اومدم
اون پشت سرم میومد یه جورایی مثل سایه دنبالم بود
نائومی:هی تا کی میخوای دنبالم بیای؟ تنهام بذار
سانزو:هی گرل میتونم یه چند لحظه باهات صحبت کنم؟
تچی زیر لب گفتم و بهش گفتم که چی میخوای نیشخندی رو لب هاش ایجاد شد که زخمای گوشه ی لبش رو بیشتر بروز میداد
....:گوش کن منو تو اصلا وقت معرفی نداشتیم حداقل اسمتو بهم بگو
نائومی:بگم که چی بشه؟ میبینی که الانم کار دارم برادرم نمیتونه همینطوری اینجا رها بشه
...:که چی مثلا میخوای کجا ببریش؟
نائومی:پیش مامانم
دیگه به حرفاش اهمیت ندادم و راه افتادم آسمون گرفته بود و فریاد میکشید انگار میخواست با من همدردی کنه و کم کم شروع کرد به گریه کردن
...:اوی خطرناک این موقع شب بری قبرستون اونم وقتی داره بارون میباره تو حتا لباساتم اوکی نیست
نائومی:تو دوست داری برگرد ولی من براش ارزش قائلم من.....من حتی حاضر بودم جونمم براش بدم ولی...نتونستم پس این....تنها کاریه که میتونم براش انجام بدم
ولی خب اون تنهام نذاشت با اینکه معلوم بود سردشه ولی ولم نکرد و دنبالم راه افتاد
چیزی که برام عجیب بود این بودش که اون از کجا میدونست مامان من مرده؟ من که حتا بهش نگفته بودم مثلا حتی به این فکر نکرد که ممکنه مامان من زنده باشه و من دارم فقط جنازه ی آکیرا رو میبرم پیشش؟
بلخره رسیدم به سمت سنگ قبر مامانم حرکت کردم و آکیرا رو گذاشتم جلوش و خودمم دو زانو نشستم رو به روش
نائومی:اوکا_سان....امروز آکیرا هم اومد پیشت....اوکا_سان دلم برای جفتتون تنگ شده
و بعد پیشونی آکیرا رو ناز کردم و بلند شدم
نائومی:من میرم خونه
....:هی کجا میری حدقل اول اسمتو بگو
نائومی:تو اسم منو خوب میدونی چون خبر داشتی مامانم مرده و بابامم پیشم نیست پس چرا داری سوال میکنی
اون مرد لحظه ای انگار توی خودش رفت
شوکه شده بود ولی بعد سکوت رو شکست
...:خیله خب نائومی مچمو گرفتی اینکه منو نمیشناسی طبیعیه پس بزار قبل اینکه بگی "توضیح بده اسممو از کجا میدونی؟" خودمو معرفی کنم من سانزو هاروچیو ئم
نائومی:خیله خب در ضمن من همچین سوالی نمیکنم ولی توضیح بده اسممو از کجا میدونی؟
سانزو پوز خندی زد و گفت
سانزو:باهام بیا همه چی رو برات توضیح میدم گرل:)
______________
لایک اینو به ۱۰ برسونین پارت بعدیو میزارم♡
4:41 داره براتون پارت میده
(وی مثه چی حرف مفت میزند و تا الان بیدار بوده)
________
*بیبی گرل*
part:3
جنازه ی آکیرا رو توی بغلم گرفتم و بلند شدم
و بدون هیچ حرفی ازونجا بیرون اومدم
اون پشت سرم میومد یه جورایی مثل سایه دنبالم بود
نائومی:هی تا کی میخوای دنبالم بیای؟ تنهام بذار
سانزو:هی گرل میتونم یه چند لحظه باهات صحبت کنم؟
تچی زیر لب گفتم و بهش گفتم که چی میخوای نیشخندی رو لب هاش ایجاد شد که زخمای گوشه ی لبش رو بیشتر بروز میداد
....:گوش کن منو تو اصلا وقت معرفی نداشتیم حداقل اسمتو بهم بگو
نائومی:بگم که چی بشه؟ میبینی که الانم کار دارم برادرم نمیتونه همینطوری اینجا رها بشه
...:که چی مثلا میخوای کجا ببریش؟
نائومی:پیش مامانم
دیگه به حرفاش اهمیت ندادم و راه افتادم آسمون گرفته بود و فریاد میکشید انگار میخواست با من همدردی کنه و کم کم شروع کرد به گریه کردن
...:اوی خطرناک این موقع شب بری قبرستون اونم وقتی داره بارون میباره تو حتا لباساتم اوکی نیست
نائومی:تو دوست داری برگرد ولی من براش ارزش قائلم من.....من حتی حاضر بودم جونمم براش بدم ولی...نتونستم پس این....تنها کاریه که میتونم براش انجام بدم
ولی خب اون تنهام نذاشت با اینکه معلوم بود سردشه ولی ولم نکرد و دنبالم راه افتاد
چیزی که برام عجیب بود این بودش که اون از کجا میدونست مامان من مرده؟ من که حتا بهش نگفته بودم مثلا حتی به این فکر نکرد که ممکنه مامان من زنده باشه و من دارم فقط جنازه ی آکیرا رو میبرم پیشش؟
بلخره رسیدم به سمت سنگ قبر مامانم حرکت کردم و آکیرا رو گذاشتم جلوش و خودمم دو زانو نشستم رو به روش
نائومی:اوکا_سان....امروز آکیرا هم اومد پیشت....اوکا_سان دلم برای جفتتون تنگ شده
و بعد پیشونی آکیرا رو ناز کردم و بلند شدم
نائومی:من میرم خونه
....:هی کجا میری حدقل اول اسمتو بگو
نائومی:تو اسم منو خوب میدونی چون خبر داشتی مامانم مرده و بابامم پیشم نیست پس چرا داری سوال میکنی
اون مرد لحظه ای انگار توی خودش رفت
شوکه شده بود ولی بعد سکوت رو شکست
...:خیله خب نائومی مچمو گرفتی اینکه منو نمیشناسی طبیعیه پس بزار قبل اینکه بگی "توضیح بده اسممو از کجا میدونی؟" خودمو معرفی کنم من سانزو هاروچیو ئم
نائومی:خیله خب در ضمن من همچین سوالی نمیکنم ولی توضیح بده اسممو از کجا میدونی؟
سانزو پوز خندی زد و گفت
سانزو:باهام بیا همه چی رو برات توضیح میدم گرل:)
______________
لایک اینو به ۱۰ برسونین پارت بعدیو میزارم♡
۵.۳k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.