پارت 5
پارت 5
پرش زمانی دوشنبه
هر مسابقه یه برند ازم درخواست میکنه که ماشین برونم
و اینجوری یعنی همون تبلیغ
ایندفعه بوگاتی درخواست داد
(ماشین ا. ت و لباس ا. ت 2.3)
من ماشینا نمیخرم خودشون میدن رانندگی میکنم بر میگرده دونم
لباسمو پوشیدم
حالت جدی خودمو دو برابر کردم
جیمین و اعضا اومدن طرفم
سو جون سرما خورد نیومد
ا. ت: سلام، چطورین؟
اعضا : سلام، مرسی، توچی؟ آماده هستی؟
ا. ت : اوهوم میزنم همشونو الان با خاک یکسان میکنم
اعضا رفتن جلو ترین ردیف نشستن
مسابقه شروع شد
همه حرکت کردن جز ا. ت
جیمین: چرا حرکت نمی کنه
پسره کنارش : هه تازه مسابقه ماشین میبینی
جیمین: اوهوم
پسره : معلومه، فقط صبر کن
پنج ثانیه بعد
حرکت کردم
و نیم ساعت بعد ........ تمام بردم
اعضا اومدن طرفم
جیمین: عالی بود بزن قدش
زدم
راننده ها اومدن طرفم
یکی از راننده ها : دفعه بعد میبرمت
2بار با حالت تمسخر آمیز از پایین به بالا نگاهش کردم
پوزخند زدم
ا. ت: باشه
یکی دیگه از راننده ها : فکر میکردم یه چی دیگه میگی
ا. ت: این بده که بدونه از الان مقابله من شانسی نداره، امیدشو از دست میده
اون یکی از راننده ها : قشنگ ریدی بهش
ا. ت: من نریدم بهش عنم ازرش نداره هدر بره
رانندها : خدا حافظ
شوگا: وای چقدر خوب ضایعشون کردی
ا. ت: رو بدی پرو میشن ، وای خبر نگارا
خبر نگارا : خوشحالید
ا. ت: نه ناراحتم، این چه حرفیه
خبرنگارا: چرا مثل پسرا رفتار می کنید
ا. ت: چون نیازی نمیبینم از کسی نظر بخوام ، و اگه کار مهمی ندارید من برم
خبرنگارا : چرا نسبت به طرفدار هاتون سردید؟
ا. ت: جلوی شما سردیم تا چشمون نزنید . بای
جاییمون گرفتم برگشتیم سمت هتل
جیمین: شام امشب با من
ا. ت: چرا؟
جیمین: چون تو بردی جایزه ت
ا. ت: نمی تونم بیام
جیمین: چرا؟
ا. ت: سو جون سرما خورده ، برم مراقبش باشم، نمی تونم تنهاش بزارم
جیمین: باشه
پرش زمانی دوشنبه
هر مسابقه یه برند ازم درخواست میکنه که ماشین برونم
و اینجوری یعنی همون تبلیغ
ایندفعه بوگاتی درخواست داد
(ماشین ا. ت و لباس ا. ت 2.3)
من ماشینا نمیخرم خودشون میدن رانندگی میکنم بر میگرده دونم
لباسمو پوشیدم
حالت جدی خودمو دو برابر کردم
جیمین و اعضا اومدن طرفم
سو جون سرما خورد نیومد
ا. ت: سلام، چطورین؟
اعضا : سلام، مرسی، توچی؟ آماده هستی؟
ا. ت : اوهوم میزنم همشونو الان با خاک یکسان میکنم
اعضا رفتن جلو ترین ردیف نشستن
مسابقه شروع شد
همه حرکت کردن جز ا. ت
جیمین: چرا حرکت نمی کنه
پسره کنارش : هه تازه مسابقه ماشین میبینی
جیمین: اوهوم
پسره : معلومه، فقط صبر کن
پنج ثانیه بعد
حرکت کردم
و نیم ساعت بعد ........ تمام بردم
اعضا اومدن طرفم
جیمین: عالی بود بزن قدش
زدم
راننده ها اومدن طرفم
یکی از راننده ها : دفعه بعد میبرمت
2بار با حالت تمسخر آمیز از پایین به بالا نگاهش کردم
پوزخند زدم
ا. ت: باشه
یکی دیگه از راننده ها : فکر میکردم یه چی دیگه میگی
ا. ت: این بده که بدونه از الان مقابله من شانسی نداره، امیدشو از دست میده
اون یکی از راننده ها : قشنگ ریدی بهش
ا. ت: من نریدم بهش عنم ازرش نداره هدر بره
رانندها : خدا حافظ
شوگا: وای چقدر خوب ضایعشون کردی
ا. ت: رو بدی پرو میشن ، وای خبر نگارا
خبر نگارا : خوشحالید
ا. ت: نه ناراحتم، این چه حرفیه
خبرنگارا: چرا مثل پسرا رفتار می کنید
ا. ت: چون نیازی نمیبینم از کسی نظر بخوام ، و اگه کار مهمی ندارید من برم
خبرنگارا : چرا نسبت به طرفدار هاتون سردید؟
ا. ت: جلوی شما سردیم تا چشمون نزنید . بای
جاییمون گرفتم برگشتیم سمت هتل
جیمین: شام امشب با من
ا. ت: چرا؟
جیمین: چون تو بردی جایزه ت
ا. ت: نمی تونم بیام
جیمین: چرا؟
ا. ت: سو جون سرما خورده ، برم مراقبش باشم، نمی تونم تنهاش بزارم
جیمین: باشه
۴.۰k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.