ات: گفتم من نمیخوام ازدواج کنم من هنوز هجده سالمه
ات: گفتم من نمیخوام ازدواج کنم من هنوز هجده سالمه
پ ت: تو غلط میکنی ازدواج نکنی ببریدش زیر زمین تا بیام
ات: حالم ازت بهم میخوره نگمه ( درست نوشتم فکر کنم ن 😂) با سوزشی روی گونم بقیه حرفمو قورت دادم
پ ت: ببردش سیاه کبودش کنید
مامان ات: ارباب ترو خدا تون هنوز بچست رحم کنید بچگی کرد ت. و رو به بزرگی خودتون ببخشید
بابای ات: راست میگه پدر لطفا
پ ت: خفه شید باید ادب بشه اینجوری نمیشه
ویو ات
انقدر منو زدن که دیگه جون جیغ زدن نداشتم داشتم بیهوش میشم اون امد (منظورش پدربزگشه) دیگه نتونستم چشام باز باشه یهو یک سطل اب یخ ریخت روم تموم بدنم انگار داشت از هم جدا میشد
پ ت: پس به حرف من گوش نمیدی هان الان حالیت میکنم
ات: شلاغم زد فکر کنم تا ۱۲۰ تا زد دیگه نخواستم زنده بمونم گفتم
منو بکش (با صدای کم ناتوان)
پ ت: خنید کرد چی بکشمت باید برام وارث بیاری اصلا پس برای چی دارم عروست میکنم (قعه قعه زد نمیدونم درست یانه شمار بگیر خندهی شیطانی)
ات: دیگه جون نداشتم هیچی نفهمیدم
پ ت: تو غلط میکنی ازدواج نکنی ببریدش زیر زمین تا بیام
ات: حالم ازت بهم میخوره نگمه ( درست نوشتم فکر کنم ن 😂) با سوزشی روی گونم بقیه حرفمو قورت دادم
پ ت: ببردش سیاه کبودش کنید
مامان ات: ارباب ترو خدا تون هنوز بچست رحم کنید بچگی کرد ت. و رو به بزرگی خودتون ببخشید
بابای ات: راست میگه پدر لطفا
پ ت: خفه شید باید ادب بشه اینجوری نمیشه
ویو ات
انقدر منو زدن که دیگه جون جیغ زدن نداشتم داشتم بیهوش میشم اون امد (منظورش پدربزگشه) دیگه نتونستم چشام باز باشه یهو یک سطل اب یخ ریخت روم تموم بدنم انگار داشت از هم جدا میشد
پ ت: پس به حرف من گوش نمیدی هان الان حالیت میکنم
ات: شلاغم زد فکر کنم تا ۱۲۰ تا زد دیگه نخواستم زنده بمونم گفتم
منو بکش (با صدای کم ناتوان)
پ ت: خنید کرد چی بکشمت باید برام وارث بیاری اصلا پس برای چی دارم عروست میکنم (قعه قعه زد نمیدونم درست یانه شمار بگیر خندهی شیطانی)
ات: دیگه جون نداشتم هیچی نفهمیدم
۴.۸k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲