{{{ روایت تاریخی از مردانگی و سادگی کریمخان }}}
{{{ روایت تاریخی از مردانگی و سادگی کریمخان }}}
نوشته اند که در یکی از جنگها، دلاوری بنام عبید بهادر ازبک از سپاه فتحعلی خان ارومی افشار، با نیزه به خان زند حمله برد، پهلوان زند شمشیری زده و نیزه او را شکست و با همان شمشیر چنان بر کتف او زد که شمشیر از زیر بغل او بیرون آمد و سر و دست آن پهلوان ازبک بر خاک افتاد!
کریم خان شمشیر را بوسید و با تلخی به همان زبان ساده لُری خود گفت :
تو بُری، بختُم نی بُره!
(یعنی تو میبُری اما بخت و اقبالم نمیبُره)
*****************************************
جلال الدین میرزای قاجار که دشمن خانوادگی زند میبود درباره کریم خان نوشته است :
گمان نمی کنم از آغاز جهان که این همه شهریاران آمده اند، هیچیک را چنین خوی نیک بوده باشد.
این سخنِ تاریخ پرداز قاجاریست و براستی در تاریخ ایران ما هیچ حکومتگری را سراغ نداریم که چونان این مرد، عمیقا و از ته دل به رفاه و شاد کردن مردم دل بسته باشد.
****************************************
به گفته مورخان قاجاری، وقتی سر محمد حسن خان قاجار (پدر آغا محمد خان) که رقیب و دشمن کریم خان زند میبود توسط علی آقا قاجار بریده شده و به نزد خان زند فرستادند، او جوانمردانه، در حالی که بشدت متأثر شده بود، دستور داد به همراه بدنش در آرامگاه خانوادگی (یا بروایتی در حرم عبدالعظیم) دفن کنند.
حتی پسر مقطوع النسل وی را (آغا محمد خان) در زیر چتر حمایت خویش گرفت و نمی دانست که مار در آستین میپرورد.
حال مقایسه کنید رفتار آغا محمد خان را با استخوان های نادر شاه و کریم خان!!!
*****************************************
آزاد خان افغان غلجه زایی از سرداران نادر شاه بود که پس از ترور نادر شاه در آذربایجان سلطنت مستقلی داشت. او بارها با علیمردان خان بختیاری متحد شده و با کریم خان جنگها نمود و سرانجام در نبرد گردنه کمارج شکست خورده و فراری گشت و چون از حمایت والی بغداد و حکمران گرجستان برای پناهندگی مایوس شد، به مدد هوش و درایت خود، به دشمن جوانمرد خویش یعنی کریم خان پناه آورد و از ندیمان وی شد.
#قوم_لر
#زندیه
#کریم_خان_زند
#لرستان
#ایلام
#کرمانشاه
#تاریخ
#تمدن
نوشته اند که در یکی از جنگها، دلاوری بنام عبید بهادر ازبک از سپاه فتحعلی خان ارومی افشار، با نیزه به خان زند حمله برد، پهلوان زند شمشیری زده و نیزه او را شکست و با همان شمشیر چنان بر کتف او زد که شمشیر از زیر بغل او بیرون آمد و سر و دست آن پهلوان ازبک بر خاک افتاد!
کریم خان شمشیر را بوسید و با تلخی به همان زبان ساده لُری خود گفت :
تو بُری، بختُم نی بُره!
(یعنی تو میبُری اما بخت و اقبالم نمیبُره)
*****************************************
جلال الدین میرزای قاجار که دشمن خانوادگی زند میبود درباره کریم خان نوشته است :
گمان نمی کنم از آغاز جهان که این همه شهریاران آمده اند، هیچیک را چنین خوی نیک بوده باشد.
این سخنِ تاریخ پرداز قاجاریست و براستی در تاریخ ایران ما هیچ حکومتگری را سراغ نداریم که چونان این مرد، عمیقا و از ته دل به رفاه و شاد کردن مردم دل بسته باشد.
****************************************
به گفته مورخان قاجاری، وقتی سر محمد حسن خان قاجار (پدر آغا محمد خان) که رقیب و دشمن کریم خان زند میبود توسط علی آقا قاجار بریده شده و به نزد خان زند فرستادند، او جوانمردانه، در حالی که بشدت متأثر شده بود، دستور داد به همراه بدنش در آرامگاه خانوادگی (یا بروایتی در حرم عبدالعظیم) دفن کنند.
حتی پسر مقطوع النسل وی را (آغا محمد خان) در زیر چتر حمایت خویش گرفت و نمی دانست که مار در آستین میپرورد.
حال مقایسه کنید رفتار آغا محمد خان را با استخوان های نادر شاه و کریم خان!!!
*****************************************
آزاد خان افغان غلجه زایی از سرداران نادر شاه بود که پس از ترور نادر شاه در آذربایجان سلطنت مستقلی داشت. او بارها با علیمردان خان بختیاری متحد شده و با کریم خان جنگها نمود و سرانجام در نبرد گردنه کمارج شکست خورده و فراری گشت و چون از حمایت والی بغداد و حکمران گرجستان برای پناهندگی مایوس شد، به مدد هوش و درایت خود، به دشمن جوانمرد خویش یعنی کریم خان پناه آورد و از ندیمان وی شد.
#قوم_لر
#زندیه
#کریم_خان_زند
#لرستان
#ایلام
#کرمانشاه
#تاریخ
#تمدن
۳.۹k
۲۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.