بخشی از نوشتههای سپهبد امیراحمدی در خصوص مذاکرات سال

بخشی از نوشته‌های سپهبد امیراحمدی در خصوص مذاکرات سال 1302 با شیخه بیرانوند
معروف به #امیر_عشایر
به کوشش #حسام_الدین_ضیایی

... پس از چند روز استحکاماتی که در تنگ زاهدشیر در دست ساختمان بود و من برای سرکشی آن‌جا رفتم. به من گزارش دادند که شیخه رئیس ایل بیرانوند در نزدیکی تنگ زاهدشیر در میان یکی از تیره‌های بیرانوند توقف کرده است.
یکی از لرستانی‌ها را نزد او فرستادم تا به نزدیکی تنگ زاهدشیر آمده و با من ملاقات کند. طولی نکشید که مشارالیه با 400-500 تفنگچی به طرف من آمد. یک نفر از نظامیان را فرستادم و به او پیغام دادم تفنگچی را دور بگذارد و به تنهایی نزد من بیاید چنان‌که من به تنهایی جلوی تنگ هستم. مشارالیه پس از چند دقیقه نزد من آمد.
قبلاً فکر می‌کردم که شیخ‌علی‌خان رئیس ایل بیرانوند با داشتن قیافه طبیعی و ساختمان اندام متناسب خواهد بود، ولی وقتی او را ملاقات کردمتعجبم بسیار شد زیرا این مرد بسیار قوی‌هیکل بود از موی سرش تا نزدیک سینه‌اش که یه او باز بود یک پارچه سرداری مشکی در بر داشت مثل آن که نقره‌کاری کرده باشند.
از او پرسیدم که فارسی می‌فهمی؟ اشاره کرد که بله. گفتم: سواد داری؟ گفت: خیر. گفتم از اعلامیه اطلاع داری؟ گفت: بله. گفتم: خوب فهمیده‌ای؟ گفت: بله.
گفتم شیخ‌علی‌خان، هدف ما همان است که در اعلامیه نوشتم و غیر از آن عملی انجام نخواهم داد. آن‌چه نوشته‌ام اوامر دولت است که من باید آن را اجرا کنم و اجرا می‌کنم. اما خود من هم یک سیاستی از نقطه‌نظر فرماندهی دارم که به موقع به اجرا بگذارم و آن این است که در نظر دارم یک نفر از رؤسای طوایف پیش‌کوه (لرستان) را در مقابل والی پشت‌کوه(ایلام) به والی‌گری پیش‌کوه برقرار کنم که در اردوکشی‌ها و اصلاحات لرستانو تامین سعادت لرستانی‌ها شریک کار باشد. آن‌چه جستجو کردم بهترین فرد تو را انتخاب کردم زیرا در جنگ‌های اطراف بروجرد که من تحت فرماندهی افسران روسی در حکومت قوام‌الدوله به سیلاخور آمدم همه جا با تو تماس حاصل کردم و تو را مرد رشیدی و فرد قابلی دریافتم. بنابراین در نظر دارم تو را به والی‌گری پیش‌کوه برقرار کنم. لکن شیخ‌علی خان تو باید بدانی که فرمان این مقام باید از طرف دولت صادر شود و من نمی‌توانم مقام والی‌گری را بدون حکم دست شما بدهم. برای آن که بتوانم این فرمان را از دولت صادر کنم پیشنهادی دارم که شما آن را اجرا کنید تا این فرمان برای شما صادر شود و به سعادت بزرگی نائل آیید و پیشنهادم این است:
این تیره یاراحمدی که از ایل بیرانوند می‌باشند و در جلوی تنگ زاهدشیر زندگی می‌کنند و تو ریاست آن‌ها را دارا هستی، موقعی که ما (نظامیان) به تنگ زاهدشیر رسیدیم (آبان و آذر 1302)، جلوی اردوی مرا گرفته و چند نفر از نظامیان را به قتل رساندند. تو فردا چند قبضه از تفنگ‌های آن‌هارا جمع‌آوری کن و با یک نامه نزد من در خرم‌آباد بفرست. عبارت این نامه چنین باشد: چون این تیره از ایل ما نفهمیده جلوی نظامیان را گرفتند و چند نفر از آن‌هارا به قتل رساندند، من هم برای تنبیه، آن‌ها را خلع سلاح کرده و تفنگ‌های آنان را بدین‌وسیله تقدیم دولت می‌کنم. من این نوشته شما را به تهران می‌فرستم و صداقت و صمیمیت تورا با این نوشته تایید و تصدیق می‌نمایم و فرمان والی‌گری را برای تو صادر می‌کنم.
وقتی مطالب من تمام شد، انتظار داشتم از من تشکر کند، لکن دفعتاً قیافه او تغییر کرد و با صورت برافروخته به من گفت: امیر غرب! این حرف‌ها را نزن! این‌جا تنگ زاهدشیر است، عقاب اگر خواسته از روی تنگه عبور کند، مقادیری از پر و بالش را ریخته است! اگر تو بخواهی از لرستان تفنگ بگیری، تکه‌ی بزرگی که از این قشون به دست تو خواهد آمد، یک گوش خواهد بود که در بروجرد تحویل بگیری ...
به هر حال، شیخه حدود 3 ماه پس از این جریان همراه با 3 نفر دیگر روز 18 اسفند 1302 در میدان اعدام (آزادی) خرم‌آباد به دار آویخته شد. از او 4 پسر به نام‌های محمد، حسین‌قلی، باقر و لطیف بر جای ماند.

پایگاه خبری #یافته
دیدگاه ها (۱)

{{{ روایت تاریخی از مردانگی و سادگی کریمخان }}}نوشته اند که ...

کیوان شید:شنبه 29 اسپند ماه 1394 خورشیدی ، روز پایانی از سال...

وَه کی بِکَم ناز وَه کی بِکَم تورنازکیش یَکی بی ، فِلَک بِرد...

اَ سیل چیِمتَه دِل هِنا مَکِهچُوی گُله خَفیف جیِر کُنا مَکِه...

💬 : دبی چطور بود ؟🐿️ : سریع رفتم و برگشتم. یه مراسم از AP بو...

سایه های عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط