آزمایش عشق
part36
کانگ سو :« حق میدم بهت ولی منم چاره ای نداشتم ...
آ.ت:« تو هم درست مثل خواهرتی...الانم حرفی باهات ندارم لطفا اینقدر به تَرک های قلبم اضافه نکن...
«««با صدای گوشیش حرفش قطع شد و با ی نگاه مشکوک ب من تلفن رو قطع کرد...»»
کانگ سو:« قبل اینکه کاری انجام بدم میخوام بدونی منم مقصر نیستم! و درست مثل تو عروسک خیمه شبازی کالورام ...»»
آ.ت:« منظورت از اون کار چیه؟!
کانگ سو:« ببخش منو!
««««تا خواستم چیزی بگم با صدای تفنگ دهنم خشک شد و درد بدی توی شکمم پیچید .... خون قرمزم شروع کرد ب جاری شدن ...و منی که فاصله زیادی تا مرگ نداشتم...
برای شاید آخرین دقایق زندگیم خاطرات شیرینی رو میدم که حالا نورانی شده بودن ...
شوگا...دوست ... دارم...»»
این آخرین حرفی بود که قبل از بسته شدن چشمام ب زبون آوردم همین بود ...
کاش ی بار دیگه اون اخمای ریزش اون لبخند شیرنش رو میدیدم ... دیگه دیر بود...
سرنوشت من از همون اول با رنگ خون نوشته شده بود ...
لبخند تلخی. زدم و چشمام.... بسته شدن....
کانگ سو :« حق میدم بهت ولی منم چاره ای نداشتم ...
آ.ت:« تو هم درست مثل خواهرتی...الانم حرفی باهات ندارم لطفا اینقدر به تَرک های قلبم اضافه نکن...
«««با صدای گوشیش حرفش قطع شد و با ی نگاه مشکوک ب من تلفن رو قطع کرد...»»
کانگ سو:« قبل اینکه کاری انجام بدم میخوام بدونی منم مقصر نیستم! و درست مثل تو عروسک خیمه شبازی کالورام ...»»
آ.ت:« منظورت از اون کار چیه؟!
کانگ سو:« ببخش منو!
««««تا خواستم چیزی بگم با صدای تفنگ دهنم خشک شد و درد بدی توی شکمم پیچید .... خون قرمزم شروع کرد ب جاری شدن ...و منی که فاصله زیادی تا مرگ نداشتم...
برای شاید آخرین دقایق زندگیم خاطرات شیرینی رو میدم که حالا نورانی شده بودن ...
شوگا...دوست ... دارم...»»
این آخرین حرفی بود که قبل از بسته شدن چشمام ب زبون آوردم همین بود ...
کاش ی بار دیگه اون اخمای ریزش اون لبخند شیرنش رو میدیدم ... دیگه دیر بود...
سرنوشت من از همون اول با رنگ خون نوشته شده بود ...
لبخند تلخی. زدم و چشمام.... بسته شدن....
- ۲.۸k
- ۰۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط