گفتم نیگا وقتی میخندی چه باهار میشه زمستون، نیگام کرد گفت
گفتم نیگا وقتی میخندی چه باهار میشه زمستون، نیگام کرد گفت خیلی دیوونه ای. خندیدیم دوتایی. سرمو گم کردم لای موهاش، گفتم بوی خرمالو میدی همیشه. گفت خرمالو دوست نداری که، گفتم بوش خوبه، بوت خوبه خرمالو. چرخید چسبید به من، گفت یلداها چرا خل میشی؟ یه دقیقه اضافه است همش. گفتم بابا یلدا کدومه، ما همش شبیم که. شب یعنی تو، یعنی هستی، یعنی بغلت کنم زیر گوشت بگم صاحب حسن لامصب من تویی. میخنده میگه پاییز هم رفت خل و چل، پس کی میخوای عاقل شی؟ گفتم عاقل شم دوسم نداری که. بعدشم پاییز نمیره که، هس. من و تو راه میفتیم میریم به زمستون، به برف و باد و سرما. هی دستات یخ میکنه، قایمشون میکنم تو دستام گرم میشی. گفت آره شبا قشنگن، اما روزا چی؟
گفت روزا چی. ساکت شدم. دلم نیومد بگم روز و روزگار بی تو کوفتی میشه. دلم نیومد بگم روزا که تو نیستی برهوته، همش کوره تو سرم روشنه تو این سیاه زمستون. دلم نیومد بگم کدوم روز آخه، کدوم خورشید. خورشید تویی فقط، نباشی همه روزا شب سیاهن. دلم نیومد بگم، یلدا بود آخه، جشن بود. بغلش کردم سفت، چشماشو بوسیدم، گفتم روزگارم باهار خواهد شد، خنده هایت اگر که برگردند. خندید، و رفت. رفت و گم شد تو تاریکی، ساکت وایسادم نیگا کردم به رفتنش. یه گوشه واسش نوشتم چه کِیفی داره دوست داشتن تو.
بعد رفتم و زائر خیال موهاش شدم، خیالِ بودنش. رسیدم به بوی تنش، چشمامو بستم، و تو همون یه دقیقه اضافه یلدا گم شدم، برای همیشه....
پ.ن:خرمالوها،محصولای حیاطن:)🍂
گفت روزا چی. ساکت شدم. دلم نیومد بگم روز و روزگار بی تو کوفتی میشه. دلم نیومد بگم روزا که تو نیستی برهوته، همش کوره تو سرم روشنه تو این سیاه زمستون. دلم نیومد بگم کدوم روز آخه، کدوم خورشید. خورشید تویی فقط، نباشی همه روزا شب سیاهن. دلم نیومد بگم، یلدا بود آخه، جشن بود. بغلش کردم سفت، چشماشو بوسیدم، گفتم روزگارم باهار خواهد شد، خنده هایت اگر که برگردند. خندید، و رفت. رفت و گم شد تو تاریکی، ساکت وایسادم نیگا کردم به رفتنش. یه گوشه واسش نوشتم چه کِیفی داره دوست داشتن تو.
بعد رفتم و زائر خیال موهاش شدم، خیالِ بودنش. رسیدم به بوی تنش، چشمامو بستم، و تو همون یه دقیقه اضافه یلدا گم شدم، برای همیشه....
پ.ن:خرمالوها،محصولای حیاطن:)🍂
۱۱۳.۹k
۱۹ آبان ۱۴۰۱