شوهر دو روزه پارت۶۶
#تهیونگ
روی کاناپه دراز کشیده بودم و سرم تو گوشیم بود...
داشتم توی اینستا میچرخیدم، خسته شدم. رفتم سراغ داغ ترین خبر ها که یهو یه فیلم باز کردم و با دیدن منو ا. ت کنار هم روی صحنه و اون حرفا دهنم باز موند! اینو چه خری گرفته؟؟ چرا این شکلیش کرده؟؟؟ ما اصلا این حرفارو نزدیم!!!
سریع بلند شدمو به سرعت خودمو رسوندم و به کمپانی ی سری چیزا... بعد با رفتیم صحنه و کنترل دوربین هارو برسی کردیم.
از چند نفر پرسیدم و در اخر فهمیدم که یه نفر به اسم جونگکوک همون روز و همون ساعت اونجا بوده! جونگکوک؟ رفیق من؟؟ مگه میشه؟؟؟؟
پرسیدم: فامیلیش رو میدونید؟
_جئون...جئون جونگکوک...
چیی میگه؟ باورم نمیشه!
تهیونگ: باورم نمیشه! مطمئنی؟
_بله، تازه گفت از کمپانی....میاد!
تعجب کردم...جونگکوک اونجا چکار میکنه!؟ نکنه...؟
به سرعت خودمو رسوندم به اونجا...
یهو وارد اتاق فلوریا شدم...
خانمی پشت میز نشسته بود...
ببخشید اقا اینجا دفتر منه! در زدن بلد نیستید!؟
به لکنت افتادم: مگه اینجا دفتر خانم فلوریا نیست!؟
چی دارید میگید اقا!؟ اصلا اینجا توی این کمپانی کسی به این اسم کار نمیکنه!!!
روی کاناپه دراز کشیده بودم و سرم تو گوشیم بود...
داشتم توی اینستا میچرخیدم، خسته شدم. رفتم سراغ داغ ترین خبر ها که یهو یه فیلم باز کردم و با دیدن منو ا. ت کنار هم روی صحنه و اون حرفا دهنم باز موند! اینو چه خری گرفته؟؟ چرا این شکلیش کرده؟؟؟ ما اصلا این حرفارو نزدیم!!!
سریع بلند شدمو به سرعت خودمو رسوندم و به کمپانی ی سری چیزا... بعد با رفتیم صحنه و کنترل دوربین هارو برسی کردیم.
از چند نفر پرسیدم و در اخر فهمیدم که یه نفر به اسم جونگکوک همون روز و همون ساعت اونجا بوده! جونگکوک؟ رفیق من؟؟ مگه میشه؟؟؟؟
پرسیدم: فامیلیش رو میدونید؟
_جئون...جئون جونگکوک...
چیی میگه؟ باورم نمیشه!
تهیونگ: باورم نمیشه! مطمئنی؟
_بله، تازه گفت از کمپانی....میاد!
تعجب کردم...جونگکوک اونجا چکار میکنه!؟ نکنه...؟
به سرعت خودمو رسوندم به اونجا...
یهو وارد اتاق فلوریا شدم...
خانمی پشت میز نشسته بود...
ببخشید اقا اینجا دفتر منه! در زدن بلد نیستید!؟
به لکنت افتادم: مگه اینجا دفتر خانم فلوریا نیست!؟
چی دارید میگید اقا!؟ اصلا اینجا توی این کمپانی کسی به این اسم کار نمیکنه!!!
- ۶.۹k
- ۰۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط