سیاه چاله
پارت 4 یا 5 فکر کنم #مهشید
یااااا جیمین بود اصن مغزم هنگیده بود چرا اون ازم زیرپایی گرفت و نجاتمم داد داشتم بهش نگا میکردم که گفت
جیمین:نگاه داره.
من:دیدن خر سفا داره😏
جیمین:ینی من خرم؟😒
من:جلوی چشم من اره☺💔
بعد بدون حرف نگاهم کرد و خواست ولم کنه که گردنش رو گرفتم و
من:نندازیما
جیمین:شاید انداختم😂
من:عههه
اینبار بلندم کرد منم بهش یه نگاه انداختم و با یه حالت خاصی که هر پسری رو اغوا میکنه گفتم
من:اممم،مرسی موچی
بعد یه چشمک زدم و به دخترا گفتم که بریم😏 #زهرا
داشتیم تو ماشین حرف میزدیم البته بدون اترین چون یکم عصبی بود بخاطر همین نباید وقتی عصبیه کاری بهش داشته باشیم چون مث سگ میخوره تمون...
بعد از نیم ساعت رانندگی پیاده شدیم ،نمیدونم چجوری اترین کره رو مث کف دستش بلد بود اصن بدون اینکه از کسی کمک بخواد اومدیم.احساس میکنم قبل از ما اومده
من:امممممممم یه سوال بپرسم اتی جونم
اترین:بپرس عشقم.
من:چجوری انقد ریلکسی
اترین:چون(یسنا پرید وسط حرف مون😑)
یسنا:فاخخخخ بچهاااااا اون لباس خیلی خوشچلههه
اترین و ماه:یسنا دوباره😐
من:راست میگه دوباره😑
یسنا:خو خوشکله.
من:الان اصلا نگشتیم بعد این رو بخری یه لباس دیگه میبینی بعد عرر میزنی که چرا این رو نخریدم
اترین:یسنا عزیزم نگاه کن این رو بخری بعدا پشیمون میشی
ماه:دقیقا با حرف اترین و زهرا موافتم.
یسنا:پس برش نمیدارم
داشتیم تو پاساژ میگشتیم که یه گروه پسر جذاب چشمم رو گرف.
اترین:بچها چرا احساس میکنم این پسرا رو میشناسم
من:منم همین طور
ماه:ول کنید باوه. خب بشناسیم
یسنا:راست میگه چه چیزی به ما میرسه
من:باوشه باوه اه
اترین:اوکی حق با شماست .
داشتیم با دخترا مسخره بازی در می اوردیم که یهو از پشب به یکی چسپیدم😲استرس گرفتم قلبم تند میزد
چون یه حالت عذاب اور بود زود ماه و اترین دستم رو گرفتن و اوردنم پیش خودشون همه پسر ها ماسک زده بودن و کلاه به سر
من:معذرت میخوام؛معذرت میخوام،ببخشید
اون پسره:اشکال نداره مهم نیست
اترین:مهمم باشه چه میشه مثلا
من:اترین خرررر دعوا درست نکن
ماه:راست میگه چه میشید؟
اون پسره:فک کنم نمیشناسی مون اره؟
اترین:نه ما از کجا شمارو بشناسیم؟
ماه:دقیقا.
یسنا:ببخشید ولی شما ها کی هستید.
ما گروه اکسو هستیم.
اترین:وات😐
یسنا:چیییی خاک عالم به سرم 😐
ماه:از اشنایی باهاتون خوشبختیم
اترین:بکهیون!!
بکهیون:اتریننن
اترین:پسررررر دلم برات تنگ شده بود کثافت
بک:منم همین طور دیونه
داشتن با هم خوش و بش میکردن که یهو به گوشیم مسیج اومد بازش کردم
از اون پسرا دور بمونید بخصوص تو !!
وات این کی بود دیگه.
تو ابهب بودم که دستی روی شونم قرار گرفت.دیدم جیهوپه واخخخ پس جیهوپ بود داشتم به دور و اطراف نگاه میکردم که..
یااااا جیمین بود اصن مغزم هنگیده بود چرا اون ازم زیرپایی گرفت و نجاتمم داد داشتم بهش نگا میکردم که گفت
جیمین:نگاه داره.
من:دیدن خر سفا داره😏
جیمین:ینی من خرم؟😒
من:جلوی چشم من اره☺💔
بعد بدون حرف نگاهم کرد و خواست ولم کنه که گردنش رو گرفتم و
من:نندازیما
جیمین:شاید انداختم😂
من:عههه
اینبار بلندم کرد منم بهش یه نگاه انداختم و با یه حالت خاصی که هر پسری رو اغوا میکنه گفتم
من:اممم،مرسی موچی
بعد یه چشمک زدم و به دخترا گفتم که بریم😏 #زهرا
داشتیم تو ماشین حرف میزدیم البته بدون اترین چون یکم عصبی بود بخاطر همین نباید وقتی عصبیه کاری بهش داشته باشیم چون مث سگ میخوره تمون...
بعد از نیم ساعت رانندگی پیاده شدیم ،نمیدونم چجوری اترین کره رو مث کف دستش بلد بود اصن بدون اینکه از کسی کمک بخواد اومدیم.احساس میکنم قبل از ما اومده
من:امممممممم یه سوال بپرسم اتی جونم
اترین:بپرس عشقم.
من:چجوری انقد ریلکسی
اترین:چون(یسنا پرید وسط حرف مون😑)
یسنا:فاخخخخ بچهاااااا اون لباس خیلی خوشچلههه
اترین و ماه:یسنا دوباره😐
من:راست میگه دوباره😑
یسنا:خو خوشکله.
من:الان اصلا نگشتیم بعد این رو بخری یه لباس دیگه میبینی بعد عرر میزنی که چرا این رو نخریدم
اترین:یسنا عزیزم نگاه کن این رو بخری بعدا پشیمون میشی
ماه:دقیقا با حرف اترین و زهرا موافتم.
یسنا:پس برش نمیدارم
داشتیم تو پاساژ میگشتیم که یه گروه پسر جذاب چشمم رو گرف.
اترین:بچها چرا احساس میکنم این پسرا رو میشناسم
من:منم همین طور
ماه:ول کنید باوه. خب بشناسیم
یسنا:راست میگه چه چیزی به ما میرسه
من:باوشه باوه اه
اترین:اوکی حق با شماست .
داشتیم با دخترا مسخره بازی در می اوردیم که یهو از پشب به یکی چسپیدم😲استرس گرفتم قلبم تند میزد
چون یه حالت عذاب اور بود زود ماه و اترین دستم رو گرفتن و اوردنم پیش خودشون همه پسر ها ماسک زده بودن و کلاه به سر
من:معذرت میخوام؛معذرت میخوام،ببخشید
اون پسره:اشکال نداره مهم نیست
اترین:مهمم باشه چه میشه مثلا
من:اترین خرررر دعوا درست نکن
ماه:راست میگه چه میشید؟
اون پسره:فک کنم نمیشناسی مون اره؟
اترین:نه ما از کجا شمارو بشناسیم؟
ماه:دقیقا.
یسنا:ببخشید ولی شما ها کی هستید.
ما گروه اکسو هستیم.
اترین:وات😐
یسنا:چیییی خاک عالم به سرم 😐
ماه:از اشنایی باهاتون خوشبختیم
اترین:بکهیون!!
بکهیون:اتریننن
اترین:پسررررر دلم برات تنگ شده بود کثافت
بک:منم همین طور دیونه
داشتن با هم خوش و بش میکردن که یهو به گوشیم مسیج اومد بازش کردم
از اون پسرا دور بمونید بخصوص تو !!
وات این کی بود دیگه.
تو ابهب بودم که دستی روی شونم قرار گرفت.دیدم جیهوپه واخخخ پس جیهوپ بود داشتم به دور و اطراف نگاه میکردم که..
۱۹.۷k
۱۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.