پارت 6 سیاه چاله زهرا
پارت 6 سیاه چاله #زهرا
ا...اممم جیهوپ اینجا چیکار میکرد وا یا خداا با تعجب نگاش کردم که یه پوزخند صدا دار داد به پشتش نگاه کردم دیدم همه شون بودن واد فاخخخخ اخه دختر مگه قحت بود اومدی این پاساژ به ماه و اترین و یسنا نگا کردم که دارن با تعجب به جو بین شون نگا میکنن همین جوری به هم نگا میکردن که یهو جیهوپ سکوت رو شکست و شروع کرد به خندیدن
هوپی:میشه دستای هم دیگه رو ول کنید نا سلامتی ما الان مربی های شما هستیم
اترین:مربی هستید که هستید به شما ربطی داره زندگی شخصیه ما؟.
نامجون:اره داره بیبی چون ما باید تک تک کاراتون رو زیر نظر داشته باشیم
هوپی:راست میگه پس بیاید دنبال مون و دیگه هم به این پسرا نزدیک نمیشد
کای:دیونه ای چیزی هستید؟
من:تروخدا ببخشید لطفا بیاید بریم دخترا من حوصله دعوا ندارم
هوپی: بله راست میگن بیاید بریم
چان:راستی بک
بک:جانم داداش
چان:این خانوم چش رنگی رو به ما معرفی نمیکنی
کای:راست میگه.
بک:چرااا این دختر چش رنگی اسمش اترینه و 21 سالشه و الان کاراموز کمپانی واجی هست و این دخترا نصف شون کمپانی موندن و اهااا ایرانی هم هستن
کای:ولی جسارت نباشه شما ها چشم هاتون و لب هاتون پرتزه؟
اتی:امم ن....
نامجون و جیهوپ:بریممممم
اتی:بک بعدا بهشون بگو خودت بای بیبی
وقتی پسرا از مون حداخافظی کردن ماهم دنبال بی تی اس راه افتادیم رفتیم تو پارکینگ که جیهوپ برگشت و بهم گفت
هوپی:فک نمیکردم انقد با پسرا گرم بگیری...هه
من:خو به تو ربطی داره
هوپی:ساکت شو سوار ماشین شو.
من:خودمون ماشین داریم لازم نمیکنه
هوپی:اوکی هرجور راحتی
من:وقتی بری راحتم
جیهوپ عصبی رفت و تو ماشین نشست و رفتن ماهم سوار ماشین شدیم که دستم رو بردم سمت ظبط ماشین و روشنش کردم دیدم داره اهنگ کاپوچینوی مهراد جم رو پخش میکنه 😂این دختر ادم نمیشه خواستم عوضش کنم که
اترین:میکشمت عوضش کنی
من:باشه باوه #یسنا
داشتیم تو ماشین اهنگ گوش میدادیم تا رسیدن به مقصد شروع کردم به خل بازی انقد خنیدیدم که نفهمیدم کی رسیدیم.از ماشین پیاده شدیم رفتیم بیرون رفتیم داخل کمپانی و که دیدم دخترا جلو در منتظر ایستادن تا مارو دیدن زود اومدن طرف مون با استرس شروع کردن به خندیدن
من:چشیده چرا استرس گرفتید
ملینا:واییی بچه ها جیمین به روزز ادرس رو از مهشید گرفت ببخشید که کوفت تون شد
اترین:عهه مهشید میمیری اسکل
بعد با دو رفتم دنبال مهشید و شروع کردن به بازی کردن و دیویدن انقد خندیدم که دیگه اصلا نمیتونستم روی پا وایستیم.که یهو جونگ کوک یه تنه بهم زد و گفت
جونگ کوک:اهم خوش بگذر بهتون هانی
من:قطعا خوش میگذره نگران مباش
داشت میرفت که برگشت و از حرفی که زد تعجب کردم ....
ادامه دارد.......
ا...اممم جیهوپ اینجا چیکار میکرد وا یا خداا با تعجب نگاش کردم که یه پوزخند صدا دار داد به پشتش نگاه کردم دیدم همه شون بودن واد فاخخخخ اخه دختر مگه قحت بود اومدی این پاساژ به ماه و اترین و یسنا نگا کردم که دارن با تعجب به جو بین شون نگا میکنن همین جوری به هم نگا میکردن که یهو جیهوپ سکوت رو شکست و شروع کرد به خندیدن
هوپی:میشه دستای هم دیگه رو ول کنید نا سلامتی ما الان مربی های شما هستیم
اترین:مربی هستید که هستید به شما ربطی داره زندگی شخصیه ما؟.
نامجون:اره داره بیبی چون ما باید تک تک کاراتون رو زیر نظر داشته باشیم
هوپی:راست میگه پس بیاید دنبال مون و دیگه هم به این پسرا نزدیک نمیشد
کای:دیونه ای چیزی هستید؟
من:تروخدا ببخشید لطفا بیاید بریم دخترا من حوصله دعوا ندارم
هوپی: بله راست میگن بیاید بریم
چان:راستی بک
بک:جانم داداش
چان:این خانوم چش رنگی رو به ما معرفی نمیکنی
کای:راست میگه.
بک:چرااا این دختر چش رنگی اسمش اترینه و 21 سالشه و الان کاراموز کمپانی واجی هست و این دخترا نصف شون کمپانی موندن و اهااا ایرانی هم هستن
کای:ولی جسارت نباشه شما ها چشم هاتون و لب هاتون پرتزه؟
اتی:امم ن....
نامجون و جیهوپ:بریممممم
اتی:بک بعدا بهشون بگو خودت بای بیبی
وقتی پسرا از مون حداخافظی کردن ماهم دنبال بی تی اس راه افتادیم رفتیم تو پارکینگ که جیهوپ برگشت و بهم گفت
هوپی:فک نمیکردم انقد با پسرا گرم بگیری...هه
من:خو به تو ربطی داره
هوپی:ساکت شو سوار ماشین شو.
من:خودمون ماشین داریم لازم نمیکنه
هوپی:اوکی هرجور راحتی
من:وقتی بری راحتم
جیهوپ عصبی رفت و تو ماشین نشست و رفتن ماهم سوار ماشین شدیم که دستم رو بردم سمت ظبط ماشین و روشنش کردم دیدم داره اهنگ کاپوچینوی مهراد جم رو پخش میکنه 😂این دختر ادم نمیشه خواستم عوضش کنم که
اترین:میکشمت عوضش کنی
من:باشه باوه #یسنا
داشتیم تو ماشین اهنگ گوش میدادیم تا رسیدن به مقصد شروع کردم به خل بازی انقد خنیدیدم که نفهمیدم کی رسیدیم.از ماشین پیاده شدیم رفتیم بیرون رفتیم داخل کمپانی و که دیدم دخترا جلو در منتظر ایستادن تا مارو دیدن زود اومدن طرف مون با استرس شروع کردن به خندیدن
من:چشیده چرا استرس گرفتید
ملینا:واییی بچه ها جیمین به روزز ادرس رو از مهشید گرفت ببخشید که کوفت تون شد
اترین:عهه مهشید میمیری اسکل
بعد با دو رفتم دنبال مهشید و شروع کردن به بازی کردن و دیویدن انقد خندیدم که دیگه اصلا نمیتونستم روی پا وایستیم.که یهو جونگ کوک یه تنه بهم زد و گفت
جونگ کوک:اهم خوش بگذر بهتون هانی
من:قطعا خوش میگذره نگران مباش
داشت میرفت که برگشت و از حرفی که زد تعجب کردم ....
ادامه دارد.......
۲۱.۲k
۲۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.