سلام و هلیکم بچه ها خواستم بگم که بجای اینکه تو کامنت های
سلام و هلیکم بچه ها خواستم بگم که بجای اینکه تو کامنت هایه پارت قبل بجای اینکه بنویسید اون قلب رو بزنید با تشکر😊
سانزو: اینجا چیکار میکنی
ران: اومدم که اون جغله رو ببرم
سانزو: شتر در خواب بیند پمپه دانه
ران یه اسلحه در میاره و رو سر سانزو میزاره
ران: حرفم رو دویاره تکرار نمیکنم
ناگهان کیو پشت ران میاد و یه اسلحه رو سز ران میزاره
کیو : تکون بخوری میفرستمت جهنم
سانزو: ممنونم کیو اون اسلحه رو بده بهم
کیو: بیا
ران: کیو این مسخره بازی ها چیه عشقم
کیو: ران تو یه احمقی چرا من باید عاشق تو بشم؟ چرا باید با ادمی باشم که فقط باهام حرف میزنه و احساسش از ته قلبش نیست؟
ران: پس حداقل پیش سانزو نمون
کیو: 😂😂😂 خیلی مسخره ای چرا من باید دوست پسرم رو تنها بزارم؟
سانزو در ذهن: چی اون من و به عنوان دوست پسرش قبول کرد؟
فلش بک به پریروز:
سانزو: کیو میخواستم یه چیزی رو بهت بگم
کیو: بگو
سانزو: میشه من و به عنوان دوست پسرت قبول کنی؟( اسرس زیاد)
کیو: خب میدونی باید بهش فکر کنم
فلش به زمان حال:
ران در ذهن: باید همون اول اون رو میکشتم😞😤
کیو: ران همین الان برو خونت
ران: باشه باشه من تسلیم
ران میره خونش و کیو و سانزو میشینن فیلم نگاه میکنن
سانزو: خدا لعنتت کنه من شب نمیتونم بخواب 😢
کیو: سوسول نباش خیر سرت مردی😂
سانزو یه هو جدی میشه: پس میزاری امشب پیشت بخوابم؟
کیو: یادت رفت چی گفتم تو دوست پسر منی معلومه که میزارم...
ناگهان سانزو یک بو.سه بر رویه گونه کیو میزنه
پایان فصل اول🥳
سانزو: اینجا چیکار میکنی
ران: اومدم که اون جغله رو ببرم
سانزو: شتر در خواب بیند پمپه دانه
ران یه اسلحه در میاره و رو سر سانزو میزاره
ران: حرفم رو دویاره تکرار نمیکنم
ناگهان کیو پشت ران میاد و یه اسلحه رو سز ران میزاره
کیو : تکون بخوری میفرستمت جهنم
سانزو: ممنونم کیو اون اسلحه رو بده بهم
کیو: بیا
ران: کیو این مسخره بازی ها چیه عشقم
کیو: ران تو یه احمقی چرا من باید عاشق تو بشم؟ چرا باید با ادمی باشم که فقط باهام حرف میزنه و احساسش از ته قلبش نیست؟
ران: پس حداقل پیش سانزو نمون
کیو: 😂😂😂 خیلی مسخره ای چرا من باید دوست پسرم رو تنها بزارم؟
سانزو در ذهن: چی اون من و به عنوان دوست پسرش قبول کرد؟
فلش بک به پریروز:
سانزو: کیو میخواستم یه چیزی رو بهت بگم
کیو: بگو
سانزو: میشه من و به عنوان دوست پسرت قبول کنی؟( اسرس زیاد)
کیو: خب میدونی باید بهش فکر کنم
فلش به زمان حال:
ران در ذهن: باید همون اول اون رو میکشتم😞😤
کیو: ران همین الان برو خونت
ران: باشه باشه من تسلیم
ران میره خونش و کیو و سانزو میشینن فیلم نگاه میکنن
سانزو: خدا لعنتت کنه من شب نمیتونم بخواب 😢
کیو: سوسول نباش خیر سرت مردی😂
سانزو یه هو جدی میشه: پس میزاری امشب پیشت بخوابم؟
کیو: یادت رفت چی گفتم تو دوست پسر منی معلومه که میزارم...
ناگهان سانزو یک بو.سه بر رویه گونه کیو میزنه
پایان فصل اول🥳
- ۳.۷k
- ۲۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط