خدایا

#خــــــدایا ؟؟؟
امـشب ، دلــم هوای با کسی حـرف زدن را دارد !
هوای گرفتنِ دستانی که #ســـرد نیست 
و جـا شدن توی آغـوشی ، که تا #همیـشه سـهمِ مــن باشد ! 
گلویم پُــر است از دوستت دارم های ناگفته
و بُـغض هایی که انـکار کرده ام !!!
باید اعتــراف کنم ، باید به زبان بیاورم 
باید عـاشقِ کسی باشم ، اما نمی توانم !
غیر از #تـــو ، با هیچ‌کس میـلِ سُخنم نیست ! 
کاش آدمــها شبیـهِ تــو بودند !
کاش همیشه #یکجــور میماندند 
و میشد تا آخــرِ دنیـــا
عاشقشان بود و #پـشیــمان نشد !!!


#دلنوشته
#خدا
#تنهایی
#غمگین
#شب
دیدگاه ها (۶)

روبــروی آینه می ایستم ،خـودم را نگاه میکنم !دست میکشم روی گ...

تنـــــهایی ،تــاوانِ همه ی #نَــــه هایی بـودکه نگفتم تا دل...

ســال پُشتِ ســال می‌گذردو تنها جــــــایِ‌ خـــالی توستکه ب...

« درد » رو از هر طرف که بنویسی درده ...مثل ِ #تـــــو که هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط