روبروی آینه می ایستم
روبــروی آینه می ایستم ،
خـودم را نگاه میکنم !
دست میکشم روی گونه هایش
و آرام در آغــوش میگیرمش !
برایم میگوید :
از انــزوای درونش !
از سیـلیِ محکمِ روزگــار بر صورتش !
از بیرحمی های مـَردم در حقش
و از هــزاران هــزار دردِ دیگرش ...
و مــن آرام اشک میریزم !
دستهایش را میگیرم و زمــزمه میکنم
نگـــران نباش ! خـُــــدا بــا مــاست
تو #مــن را داری و من #تــو را ...
#دلنوشته_های_من
#دلنوشته_تنهایی
#خدا
#خدا_بزرگه
#غمگین
#دلخوشی
#روزگار
خـودم را نگاه میکنم !
دست میکشم روی گونه هایش
و آرام در آغــوش میگیرمش !
برایم میگوید :
از انــزوای درونش !
از سیـلیِ محکمِ روزگــار بر صورتش !
از بیرحمی های مـَردم در حقش
و از هــزاران هــزار دردِ دیگرش ...
و مــن آرام اشک میریزم !
دستهایش را میگیرم و زمــزمه میکنم
نگـــران نباش ! خـُــــدا بــا مــاست
تو #مــن را داری و من #تــو را ...
#دلنوشته_های_من
#دلنوشته_تنهایی
#خدا
#خدا_بزرگه
#غمگین
#دلخوشی
#روزگار
- ۵.۴k
- ۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط