قرار نبود این شکلی بشه
قرار نبود این شکلی بشه
Part 6
هم که تازه آمدی چیزی نمیدونی برای همین مدام شکنجت می کنه پس تحت هیچ شرایطی از من دور نشو ...
ا/ت : باشه
( فردا )
لباسمو پوشیدم و با استرس به دستگیره اتاق خیره شدم
و اون رو به سمت پایین کشیدم
و به سمت پایین پله ها رفتم
همه آماده بودن و داشتن به بیرون حرکت می کردن
که دیدم از بین اونا تهیونگ به سمتم آمد
تهیونگ : آه ا/ت خوب شد آمدی میشه جونگ کوک رو از اتاقش بیاری بیرون همه دارن میرن
ا/ت : م من ؟!
تهیونگ : آره ، نترس نمی کشتت
ا/ت : ب باشه
دوباره به سمت اتاق بالای پله ها رفتم و آروم در اتاق مشکی داخل راهرو رو زدم
ا/ت : ببخشید .......
ا/ت : آقای جئون .......
دیدم کسی جواب نمیده پس آروم درو باز کردم که دیدم جونگ کوک روی تخت نشسته و سرش رو توی دستاش گرفته
ا/ت : آقای جئون اتفاقی افتاده؟
جونگ کوک آروم سرش رو بالا آورد و به چشمای هم نگاه کردیم
جونگ کوک : آه نه فقط....فقط
به سمتش رفتم و کنارش روی تخت نشستم و آروم دستم رو روی دستش گذاشتم
ا/ت : میتونین با من راحت باشین آقای جئون
جونگ کوک : خوب راستش نمیدونم چرا این سری استرس دارم ...... من ماموریتهای زیادی رفتم ولی این یکی برام یه استرس خاصی داره
ا/ت: اشکال نداره کاملاً طبیعیه من بهتون قول میدم که این سری هم خوب پیش میره
جونگ کوک : ممنون .....
.
.
.
ماشین که بودیم داشتم به منظره بیرون نگاه میکردم کم کم داشتیم از شهر دور میشدیم و من داشتم اضطراب و استرس بیشتری میگرفتم من توی موقعیت های این شکلی زیاد قرار گرفتم ولی این ماموریت به نظرم خیلی استرسی از همیشه بود
جونگ کوک: ا /ت بار هزارمین بار تاکید میکنم که تحت هیچ شرایطی از من دور نشی باشه ؟
ا/ت : چشم
به جایی که قرار بود برسیم رسیدید اونجا یه جای تقریباً دور افتاده بود که چیزی به جز چشم تا کیلومترها اونورتر دیده نمیشد و هنوز هم طرف مقابلی که قرار بود ظاهرا باعث یک سری محصولات رو جابجا کنیم نیومده بودم و ما مجبور بودیم منتظر بمونیم که اونها هم برسن
ا/ت : اون اقای جئوپد کسی که قراره باهاش معامله کنیم اسمش چیه؟
جونگ کوک : راستش کسی فامیلیشو هنوز نمیدونه ولی ما بهش میگیم روباه قرمز اون از توکیو پایتخت ژاپن میاد اینجا که با ما معامله بزرگ اسلحه و یه سری مواد مخدر را انجام بده
ا/ت : به علاوه اسلحه مواد مخدر هم قاچاق میکنیم درسته ؟
.
.
حمایت..... 🫠
Part 6
هم که تازه آمدی چیزی نمیدونی برای همین مدام شکنجت می کنه پس تحت هیچ شرایطی از من دور نشو ...
ا/ت : باشه
( فردا )
لباسمو پوشیدم و با استرس به دستگیره اتاق خیره شدم
و اون رو به سمت پایین کشیدم
و به سمت پایین پله ها رفتم
همه آماده بودن و داشتن به بیرون حرکت می کردن
که دیدم از بین اونا تهیونگ به سمتم آمد
تهیونگ : آه ا/ت خوب شد آمدی میشه جونگ کوک رو از اتاقش بیاری بیرون همه دارن میرن
ا/ت : م من ؟!
تهیونگ : آره ، نترس نمی کشتت
ا/ت : ب باشه
دوباره به سمت اتاق بالای پله ها رفتم و آروم در اتاق مشکی داخل راهرو رو زدم
ا/ت : ببخشید .......
ا/ت : آقای جئون .......
دیدم کسی جواب نمیده پس آروم درو باز کردم که دیدم جونگ کوک روی تخت نشسته و سرش رو توی دستاش گرفته
ا/ت : آقای جئون اتفاقی افتاده؟
جونگ کوک آروم سرش رو بالا آورد و به چشمای هم نگاه کردیم
جونگ کوک : آه نه فقط....فقط
به سمتش رفتم و کنارش روی تخت نشستم و آروم دستم رو روی دستش گذاشتم
ا/ت : میتونین با من راحت باشین آقای جئون
جونگ کوک : خوب راستش نمیدونم چرا این سری استرس دارم ...... من ماموریتهای زیادی رفتم ولی این یکی برام یه استرس خاصی داره
ا/ت: اشکال نداره کاملاً طبیعیه من بهتون قول میدم که این سری هم خوب پیش میره
جونگ کوک : ممنون .....
.
.
.
ماشین که بودیم داشتم به منظره بیرون نگاه میکردم کم کم داشتیم از شهر دور میشدیم و من داشتم اضطراب و استرس بیشتری میگرفتم من توی موقعیت های این شکلی زیاد قرار گرفتم ولی این ماموریت به نظرم خیلی استرسی از همیشه بود
جونگ کوک: ا /ت بار هزارمین بار تاکید میکنم که تحت هیچ شرایطی از من دور نشی باشه ؟
ا/ت : چشم
به جایی که قرار بود برسیم رسیدید اونجا یه جای تقریباً دور افتاده بود که چیزی به جز چشم تا کیلومترها اونورتر دیده نمیشد و هنوز هم طرف مقابلی که قرار بود ظاهرا باعث یک سری محصولات رو جابجا کنیم نیومده بودم و ما مجبور بودیم منتظر بمونیم که اونها هم برسن
ا/ت : اون اقای جئوپد کسی که قراره باهاش معامله کنیم اسمش چیه؟
جونگ کوک : راستش کسی فامیلیشو هنوز نمیدونه ولی ما بهش میگیم روباه قرمز اون از توکیو پایتخت ژاپن میاد اینجا که با ما معامله بزرگ اسلحه و یه سری مواد مخدر را انجام بده
ا/ت : به علاوه اسلحه مواد مخدر هم قاچاق میکنیم درسته ؟
.
.
حمایت..... 🫠
۵.۱k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.