آمده ام که دل نهم، شام خودم سحـر بـرم
آمده ام که دل نهم، شام خودم سحـر بـرم
ز جلوه ی نگاه تـو ، تاری شـب بـه در بـرم
آمده ام به سوی تـو، در شب بی ستاره ای
در ره بی نشانـه ام ، بهــره ای از قمـر برم
تا ز خـودم خبر شدم ، دل به هوای تو زدم
تـا که ز عشق ناب تو ، بر هـمگان خـبر برم
تا بـه رهت قدم نـهم ، جان و دلـم فدا کنم
هستی خودبکف نهم سودی ازاین ضرربرم
در شب عاشقانه ها ، چشـم امیدم به خـدا
از همه بی نظر شوم ، فقط به تو نظـر برم
واله و شیدای تو ام ، افـتاده در پای تو ام
مـن کـه مقیم کویت ام ، بگو کجا سفر برم
تشنه ی ناز یک نگاه ، در دل ایـن کـویرم و
از خـم زلف ناز تـو ، سایـه ی پر ثـمـر بـــرم
ز جلوه ی نگاه تـو ، تاری شـب بـه در بـرم
آمده ام به سوی تـو، در شب بی ستاره ای
در ره بی نشانـه ام ، بهــره ای از قمـر برم
تا ز خـودم خبر شدم ، دل به هوای تو زدم
تـا که ز عشق ناب تو ، بر هـمگان خـبر برم
تا بـه رهت قدم نـهم ، جان و دلـم فدا کنم
هستی خودبکف نهم سودی ازاین ضرربرم
در شب عاشقانه ها ، چشـم امیدم به خـدا
از همه بی نظر شوم ، فقط به تو نظـر برم
واله و شیدای تو ام ، افـتاده در پای تو ام
مـن کـه مقیم کویت ام ، بگو کجا سفر برم
تشنه ی ناز یک نگاه ، در دل ایـن کـویرم و
از خـم زلف ناز تـو ، سایـه ی پر ثـمـر بـــرم
۴.۰k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.