صادق داروبرد
من کویرم ای خدا
با حسرت یک قطره آب
یه عمره که دریا رو
از دور می بینم تو سراب
بهار برام اسمه
یه اسمه کهنه تو کتاب
حرف من با آسمون
چرا می مونه بی جواب
خدایا خدایا کویرم کویرم
بگو ابر بباره می خوام جون بگیرم
اگه بارون بباره اگه بارون بباره
آروم آروم و نم نم
رو لب خشک تشنم
گیسوی سبز جنگل
تنمو می پوشونه
پرنده رو درختها
میسازه آشیونه
خدایا خدایا کویرم کویرم
با حسرت یک قطره آب
یه عمره که دریا رو
از دور می بینم تو سراب
بهار برام اسمه
یه اسمه کهنه تو کتاب
حرف من با آسمون
چرا می مونه بی جواب
خدایا خدایا کویرم کویرم
بگو ابر بباره می خوام جون بگیرم
اگه بارون بباره اگه بارون بباره
آروم آروم و نم نم
رو لب خشک تشنم
گیسوی سبز جنگل
تنمو می پوشونه
پرنده رو درختها
میسازه آشیونه
خدایا خدایا کویرم کویرم
۱۹۹
۲۵ آبان ۱۴۰۳