مولایمتی تری القلب المعذب فی هواک

مولای..متی تری القلب المعذب فی هواک..

یشکو الهوی ... وبقی حیا یبحث عن طیف لقیاک .

جردتنی اﻷشواق .. عن عشق سواک ..
فمتی ترانی وآراک ...

یبدو بلون الغروب لون دمی ..
ﻷنه جزع من الصرآخ ... فأصبح بآهتاً وأنآ أنتظر ...

أین أنت یآ صآحب الزمآن ...

یــ مَهدی ــا
دیدگاه ها (۱)

در آغوشت ورد می خوانمو خدا را صدا می زنم ..آنقدر صدا می زنمت...

من با دست های آویخته ی تو...در فروردین که هیچ... در اسفند هم...

می نشینم لب حوض گردش ماهی ها،روشنی من،گل،آب چه درونم تنهاست ...

کتاب کهنه تاریخ را نخوانده ببنددلم گرفت از این گردش و از این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط