برای قدم زدن با تو

برای قـدم زدن با تو ...
هر از گاهی از خودم...
بیرون می‌زنم...
روحم هنوز...
به خانه بَر‌نگشته است!
دیدگاه ها (۱)

تو اگر می دانستی...که چه زخمی دارد...که چه دردی دارد...خنجر ...

دارم بار و بندیلم را می بندم...که بروم...ازین شهر بی عشق...ا...

کسی با سکوتش...مرا تا بیابان بی‌انتهای جنون برد.. کسی با نگا...

جز تو هیچکس نمی تواندجانم را به لبم بیاورد !صدایم کن....

چندی ترانه می شوم و دم نمی زنمحرف از وجود عالم و آدم نمی زنم...

گاهی دلم برای خودم تنگ می شودوقتی حصار غربت من تنگ می شودهر ...

رها🍂 گاهی دلم برای خودم تنگ می شودوقتی حصار غربت من تنگ می ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط