سرنوشت part 2
سرنوشت part 2
اون بابام بود کنارش یه مرد نشسته بود که از حق نگذریم جذاب بود اَه چیمیگی سون هی
تو اینجا چیکار میکنی؟(سرد)
÷دخترم من....
ببین من پولی ندارم که بهت بدم تا بری بدهیاتو که از قمار نصیبت شده صاف کنی اوکی؟!
÷دخترم گوش کن دیگه نیازی نیست به من پول بدی و اینجا کار کنی
هه من اگه اینجا کار نکنم کی پول خوردو خوراکمونو میده؟نکنه تو میدی شتر بیند در خواب پنبه دانه
÷خفه شوو(داد)
سره من داد نزن(داد)
کل افراد بار داشتن نگامون میکردن
ویو جونگ کوک
از ساعت 4صبحه فقط دارم کار میکنم این مافیا پدر منو در آورده ریدم تو این زندگی اَه
اصلا ساعت چنده؟
_خانوم مین
؛بله آقا
_ساعت چنده ؟!
؛3آقا
_اوکی
یه زنگ بزنم به تهیونگ بریم یه بار مست بکنیم.
(درحال تماس)
(علامت تهیونگ@)
@سلام بَه چطوری پسر چه عجب یاذی از ما کردی
_علیک میخواستم بگم امروز وقتت خالیه یا نه؟
@وقتم؟ آره خالیه چطور؟
_بریم بار
@پایم بریم
_خیله خب نیم ساعت دیگه تو بار...... میبینمت
@باشه بای
(پایان مکالمه)
پاشدم لباس پوشیدم یکم زودتر برم چیزی نمیشه لباسارو پوشیدم از خونه زدم بیرون سوار ماشینم شدم حوصله راننده نداشتم
رسیدم بار پیاده شدم رفتم تو بار بوی الکل واقعا بد بود ولی بهش عادت مردم رفتم نشستم سره یه میز
یه یارویی:آقا چیزی میل دارید؟
_ویسکی 50درصد
همون یارو:بله الان براتون میارم
چندمین بعد
همون یارو دوباره:بفرمایید
_اهوم میتونی بری
داشتم از ویسکیم لذت میبردم که یکی اومد نشست سره میز معلومه 40سالشه حتما هم از اون کفتارایه خفتست
÷بیا بازی کنیم
_از وجناتت میباره که هیچی نداری
همون لحظه یه دختر وارد بار شد الحق نگذریم واقعا خوشگل بود
÷خب سره دخترم چی؟
_دخترتم مثل خودت شبیه کفتاره درست میگم
÷نه اون دختره که اونجاست دختره منه
وقتی گفت اون دختر خوشگله دختر خودشه واقعا خوشحال شدم منم از فرصت استفاده کردمو قبول کردم
_تو در چی میخوای؟
÷5تا ویلا به نامم بزن،8میلیارد وون هم بهم بده
_قبوله(پوزخند)
تهیونگم از این طرف اومد همینکه اومد پسره هیز رفت نشست کناره دخترا اصلا نمیشه این پسرو با خودت بیاری بار
پدر و دختر در حال بحث بودن واقعا داشتن میرفتن تو مخم
_کافیه(داد)
÷ (سکوت)
_آهای دختر معلومه با این پیر خرفت زندکی خوبی نداری این طور که خودت گفتی پول خوردو خوراکتونو تو میدی دو شیفتم کار میکنی به غیر از دوشنبه ها که یعنی امروز پول بدهی باباتم که خودت میدی این طور که معلومه جایه خوبی هم زمدکی نمیکنین و از طبقه پایین جامعه ایی
اولاشو خودم گفتم بقیه شو از کجا میدونی؟
ادامه دارد.......
الان پارت بعدو میزارم
اون بابام بود کنارش یه مرد نشسته بود که از حق نگذریم جذاب بود اَه چیمیگی سون هی
تو اینجا چیکار میکنی؟(سرد)
÷دخترم من....
ببین من پولی ندارم که بهت بدم تا بری بدهیاتو که از قمار نصیبت شده صاف کنی اوکی؟!
÷دخترم گوش کن دیگه نیازی نیست به من پول بدی و اینجا کار کنی
هه من اگه اینجا کار نکنم کی پول خوردو خوراکمونو میده؟نکنه تو میدی شتر بیند در خواب پنبه دانه
÷خفه شوو(داد)
سره من داد نزن(داد)
کل افراد بار داشتن نگامون میکردن
ویو جونگ کوک
از ساعت 4صبحه فقط دارم کار میکنم این مافیا پدر منو در آورده ریدم تو این زندگی اَه
اصلا ساعت چنده؟
_خانوم مین
؛بله آقا
_ساعت چنده ؟!
؛3آقا
_اوکی
یه زنگ بزنم به تهیونگ بریم یه بار مست بکنیم.
(درحال تماس)
(علامت تهیونگ@)
@سلام بَه چطوری پسر چه عجب یاذی از ما کردی
_علیک میخواستم بگم امروز وقتت خالیه یا نه؟
@وقتم؟ آره خالیه چطور؟
_بریم بار
@پایم بریم
_خیله خب نیم ساعت دیگه تو بار...... میبینمت
@باشه بای
(پایان مکالمه)
پاشدم لباس پوشیدم یکم زودتر برم چیزی نمیشه لباسارو پوشیدم از خونه زدم بیرون سوار ماشینم شدم حوصله راننده نداشتم
رسیدم بار پیاده شدم رفتم تو بار بوی الکل واقعا بد بود ولی بهش عادت مردم رفتم نشستم سره یه میز
یه یارویی:آقا چیزی میل دارید؟
_ویسکی 50درصد
همون یارو:بله الان براتون میارم
چندمین بعد
همون یارو دوباره:بفرمایید
_اهوم میتونی بری
داشتم از ویسکیم لذت میبردم که یکی اومد نشست سره میز معلومه 40سالشه حتما هم از اون کفتارایه خفتست
÷بیا بازی کنیم
_از وجناتت میباره که هیچی نداری
همون لحظه یه دختر وارد بار شد الحق نگذریم واقعا خوشگل بود
÷خب سره دخترم چی؟
_دخترتم مثل خودت شبیه کفتاره درست میگم
÷نه اون دختره که اونجاست دختره منه
وقتی گفت اون دختر خوشگله دختر خودشه واقعا خوشحال شدم منم از فرصت استفاده کردمو قبول کردم
_تو در چی میخوای؟
÷5تا ویلا به نامم بزن،8میلیارد وون هم بهم بده
_قبوله(پوزخند)
تهیونگم از این طرف اومد همینکه اومد پسره هیز رفت نشست کناره دخترا اصلا نمیشه این پسرو با خودت بیاری بار
پدر و دختر در حال بحث بودن واقعا داشتن میرفتن تو مخم
_کافیه(داد)
÷ (سکوت)
_آهای دختر معلومه با این پیر خرفت زندکی خوبی نداری این طور که خودت گفتی پول خوردو خوراکتونو تو میدی دو شیفتم کار میکنی به غیر از دوشنبه ها که یعنی امروز پول بدهی باباتم که خودت میدی این طور که معلومه جایه خوبی هم زمدکی نمیکنین و از طبقه پایین جامعه ایی
اولاشو خودم گفتم بقیه شو از کجا میدونی؟
ادامه دارد.......
الان پارت بعدو میزارم
۲.۹k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.