بدترین اتفاقی که میتونست بیوفته!؟ دقیقا قبل از تولد جین،
بدترین اتفاقی که میتونست بیوفته!؟ دقیقا قبل از تولد جین، مردن یونتان. راستشو بخواین فکر کنم قسمت نیست فندوم یه روز خوش داشته باشه. تا یه قضیه تموم میشه، یه اتفاق جدید میوفته. من که تازه امروز صبح یکی از دوستام بهم این خبرو گفت، و هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر مردن یه سگ بخوام گریه کنم. ولی قبول کنین حق دارم. هشت سال، بزرگ شدنشو از وقتی اندازه کف دست بود تا الان دیدیم و خب... وقتی خبرشو شنیدم فکر کنم برای پنج دقیقه کامل تو شوک بودم. حق داشتم، هنوزم باورم نمیشه. هنوزم تو شوکم، اخه اخرین چیزی که انتظارشو داشتم همین بود. اینکه الان تهیونگ چی میکشه رو خدا میدونه، ولی همین قضیه که یونتان مرده خودش خیلیه، یونتان یکی از پایه و اساس های فندوم بود. درحالی که ما باید این همه درد مردنشو و همینطور استوری های تهیونگ که همچی رو بدتر میکنه، و این قضیه که الان چه حالی داره رو تحمل کنیم، درکنارش هیترای کصکش هم شروع کردن به توییت هایی مثل اینکه وای خداروشکر مرد ایکاش صاحبشم بمیره، که گوه میخوری عزیزم، از این همه کصشعر چی بهشون میرسه واقعا. به سگ هم رحم نمیکنن. تازه بعضی از همکلاسی هام که اسم خودشونو ارمی گذاشتن، وقتی خبرشو فهمیدن به عنشونم نبود و گفتن خب یه سگ بود دیگه، حیوون خونگیه، چرا ناراحت بشم؟ خب ای مادر ج-..
خلاصه که خواستم بیام و غم رو با همه به اشتراک بزارم، و بگم که اگه اونی هستی که ریده شده تو حال و روزش، کاملا درکت میکنم.
خلاصه که خواستم بیام و غم رو با همه به اشتراک بزارم، و بگم که اگه اونی هستی که ریده شده تو حال و روزش، کاملا درکت میکنم.
۳۰۹
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.