وقتی عاشق شوهر خواهرتی
وقتی عاشق شوهر خواهرتی
part¹⁵
پرش زمانی به فردا...
به ساعت نگاه کردم5:45بود مهمونا ساعت 7قرار بود بیان
از تو کمدم لباسام اوردم بیرون و از بینشون دامن کوتاه قهوه ایم و کت کوتاه ستش رو انتخاب کردم برای زیر کتمم از پیراهن سفید استفاده کردم و پیراهنمو گذاشتم داخل دامنم کفشامم پاشنه بلند قهوه ای بودن موهای بلند خرمایی رنگمو بازشون گذاشتم و چتری هام رو دادم جلو
برای اکسسوری از گوشواره نقره ای رنگم استفاده کردم
نشستم پشت میز ارایشم و پلت سایمو باز کردمو یکم از سایه قهوه ایم به چشمام زدم، از رژگونه قهوه ایم به گونه هام زدم و در اخر با رژ قهوه ای رنگم ارایشم تکمیل شد
به ساعت نگاه کردم، 6:40بود رفتم پایین تا به مامان کمک کنم
مامان با اشک بهم گفت
هایلیم: دخترم خیلی خوشگل شدی هم تو هم خواهرت دارین از پیشم میرین
ا/ت: مامان پاک کن اشکاتو قرار نیست از این شهر بریم که میایم بهت سر میزنیم
هایلیم: باشه دخترم
ا/ت: لیسا کجاست؟
هایلیم: جین اومد دنبال لیسا رفتن بیرون الاناس که بیان
ا/ت: یعنی جین امشب هست؟
هایلیم: اره مادر، شب خواستگاری تو دعوتش نکردیم زشت شد حداقل امشب باشه
ا/ت: اها، بابا کجاست؟
هایلیم: رفته لباسای خودشو از خشکشویی بگیره اونم فکر کنم دیگه الان بیاد
ا/ت: اها
لایک؟
part¹⁵
پرش زمانی به فردا...
به ساعت نگاه کردم5:45بود مهمونا ساعت 7قرار بود بیان
از تو کمدم لباسام اوردم بیرون و از بینشون دامن کوتاه قهوه ایم و کت کوتاه ستش رو انتخاب کردم برای زیر کتمم از پیراهن سفید استفاده کردم و پیراهنمو گذاشتم داخل دامنم کفشامم پاشنه بلند قهوه ای بودن موهای بلند خرمایی رنگمو بازشون گذاشتم و چتری هام رو دادم جلو
برای اکسسوری از گوشواره نقره ای رنگم استفاده کردم
نشستم پشت میز ارایشم و پلت سایمو باز کردمو یکم از سایه قهوه ایم به چشمام زدم، از رژگونه قهوه ایم به گونه هام زدم و در اخر با رژ قهوه ای رنگم ارایشم تکمیل شد
به ساعت نگاه کردم، 6:40بود رفتم پایین تا به مامان کمک کنم
مامان با اشک بهم گفت
هایلیم: دخترم خیلی خوشگل شدی هم تو هم خواهرت دارین از پیشم میرین
ا/ت: مامان پاک کن اشکاتو قرار نیست از این شهر بریم که میایم بهت سر میزنیم
هایلیم: باشه دخترم
ا/ت: لیسا کجاست؟
هایلیم: جین اومد دنبال لیسا رفتن بیرون الاناس که بیان
ا/ت: یعنی جین امشب هست؟
هایلیم: اره مادر، شب خواستگاری تو دعوتش نکردیم زشت شد حداقل امشب باشه
ا/ت: اها، بابا کجاست؟
هایلیم: رفته لباسای خودشو از خشکشویی بگیره اونم فکر کنم دیگه الان بیاد
ا/ت: اها
لایک؟
۴.۶k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.