وقتی عاشق شوهر خواهرتی
وقتی عاشق شوهر خواهرتی
part¹⁶
همون لحظه زنگ در به صدا دراومد
درو باز کردم که دیدم باباعه
ا/ت: سلام باباجون
جانوو: سلام دخترم چه خوشگل شدی
ا/ت: مرسی بابا جون
بابا رفت تو سالن خواستم درو ببندم که یه پای مردونه پاشو گذاشت لای در و نذاشت بسته بشه درو باز کردم دیدم جین و لیسان
جین با خنده گفت
جین: ببخشید خواهر زن ولی داشتی میذاشتیمون پشت در
ا/ت: ببخشید ندیدم اومدین، بفرمایید تو
با دیدن جین کنار لیسا یه لحظه احساس حسادت بهم دست داد ولی زود به فکرم تلنگر زدم
نشستم رو مبل که لیسا برای جین قهوه اورد
جین: خواهر زن مبارک باشه توام رفتی قاطی مرغا
ا/ت: مرسی شوهر خواهر، بله دیگه مام رفتیم
همینطور مشغول صحبت بودیم که زنگ خونه به صدا در اومد لیسا و جین از جاشون بلند شدن و تو سالن وایستادن منو مامان و بابا رفتیم دم در استقبال
اول خاله هیسو و اقا هونگ جو (پدر و مادر جیمین)وارد شدن بعدش جائون و در اخر خود جیمین با یه جعبه شیرینی وارد شد
پدر و مادر و خواهر جیمین با مامان و بابا جلوتر رفتن تو سالن منو جیمین پشتشون بودیم
تو راه سالن بودیم که جیمین گفت...
میشه لایک بشهه؟
part¹⁶
همون لحظه زنگ در به صدا دراومد
درو باز کردم که دیدم باباعه
ا/ت: سلام باباجون
جانوو: سلام دخترم چه خوشگل شدی
ا/ت: مرسی بابا جون
بابا رفت تو سالن خواستم درو ببندم که یه پای مردونه پاشو گذاشت لای در و نذاشت بسته بشه درو باز کردم دیدم جین و لیسان
جین با خنده گفت
جین: ببخشید خواهر زن ولی داشتی میذاشتیمون پشت در
ا/ت: ببخشید ندیدم اومدین، بفرمایید تو
با دیدن جین کنار لیسا یه لحظه احساس حسادت بهم دست داد ولی زود به فکرم تلنگر زدم
نشستم رو مبل که لیسا برای جین قهوه اورد
جین: خواهر زن مبارک باشه توام رفتی قاطی مرغا
ا/ت: مرسی شوهر خواهر، بله دیگه مام رفتیم
همینطور مشغول صحبت بودیم که زنگ خونه به صدا در اومد لیسا و جین از جاشون بلند شدن و تو سالن وایستادن منو مامان و بابا رفتیم دم در استقبال
اول خاله هیسو و اقا هونگ جو (پدر و مادر جیمین)وارد شدن بعدش جائون و در اخر خود جیمین با یه جعبه شیرینی وارد شد
پدر و مادر و خواهر جیمین با مامان و بابا جلوتر رفتن تو سالن منو جیمین پشتشون بودیم
تو راه سالن بودیم که جیمین گفت...
میشه لایک بشهه؟
۴.۲k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.