رایحه ی زندگی دارد باران

رایحه ی زندگی دارد باران
ناخواسته رسوخ میکند در جانت
صدایش نقطه ضعف من است
تا باران میزند
چشم میبندم و دل میسپارم به رویا و تخیل
به چتری که گرفته ایم
و مسیرسبزو پرطراوت پیش رویمان
صدای قطره ها  از زیر چتر چقدر شنیدنی تر است....
شاید پیاده نباشیم...
شاید سوار باشیم برموتوری زرد رنگ
واینبار به جای نوای باران
میزبان قطراتِ بی امانش باشیم
برصورت و لباسهایمان
و بی کله تر از آن باشیم که تسلیم شویم
و کناری توقف کنیم از بیم خیس شدن
شایدهم ملجامان ماشینی باشد
کنار خیابان
خاموش
وماهیچ نگوییم
جز نگاه
و باران بکوبد برسر سقف
راز دلهایمان را...
به خودم که بیایم
باران تمام شده
و من در خانه
حالا
بی هیچ صدای دل انگیز و حواس بری
میتوانم به کارهایم برسم...

#سپیده_جلیلی
دیدگاه ها (۲)

سرم می کوبد. اما باز نمی کنم، سر این بحث ها را که به دیوار م...

پدرم گفت که عاشق نشوی فرزندممطمئنم پدرم مثل تو را کم دیده! #...

هم دست شده اید تو و واژه هاوگرنه این دختر،کهشاعری بلد نبود.....

خسته شدم از هر چی که داره میگذرهیه گوشه نشستم ببینم قرارِ چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط