part

#part_❷⓿
#khanevadeh_hoseleh_sar_bar


امین : فعلا...
زنگ زدم به مسیح چون اون دیروز پیش من بود
بعد چند بوق جواب داد...
مسیح : جانم
امین : سلام، مسیح میگم تو از دیروز بچه ها رو دیدی؟!
مسیح : آها آره بهم زنگ زدن صبح
امین: خوب...
مسیح : گفتن بیا کافه حامیم حرف بزنیم منم گفتم باش
امین : باش من هم میام باهات بیا جلو در خونم از اونجا بریم
مسیح : امر دیگ ای داری؟!
امین : نه ،فعلا
گوشیو قطع کردم رفتم لباس مناسب پوشیدم جلو در خونه وایسادم دیدم مسیح اومدنی نیس گوشیو باز کردم ببینم بین فالوورام پریسا خانوم هم هس یا ن؟!
داشتم دنبال عکسش میگشتم ... پیجشو پیدا کردم فالوش نکردم که شک نکنه
بالاخره مسیح اومد
مسیح : سیلاممم
امین : سلام، زود باش برو کافه نگران حامیمم
مسیح : اوک، اها امین یه سوال میپرسم راستشو بگو به جون من
امین : اول بگو تا بگم
مسیح : میگم تو عاشق اون دختر تو خارج شد....ی ولی الا...
امین : مسیح لطفا دربارش حرف نزن
مسیح : باش 😕
Masih :
رسیدیم امین پیاده شو...
امین : اوک
کافه حامیم تاریک بود چراغاش خاموش!؟
راستش هیچ وقت چراغاش خاموش نمیشد
مسیح : تو فکری؟!
امین : نه هیچ بریم
درو باز کردم.... یهو دیدم
دیدگاه ها (۰)

#part_❷❶#khanevadeh_hoseleh_sar_barدرو باز کردم... یهو دیدم ...

#part_❷❷#khanevadeh_hoseleh_sar_barرهام : .... خوب بچه ها تو...

#part_❶❾#khanevadeh_hoseleh_sar_barهر دفعه رفتی نموندیدلم بی...

#part_❶❽#khanevadeh_hoseleh_sar_barالان فکر میکنه که من آدم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

#my_Black_life3 پارت⁹ویو پیل صب بیدار شدم کارای لازم رو انجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط